کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مصاحبهشونده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
interviewee
مصاحبهشونده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] کسی که مصاحبهگر با او مصاحبه میکند
-
واژههای مشابه
-
مصاحبه
واژگان مترادف و متضاد
۱. صحبت، گفتگو ۲. مصاحبت، همصحبتی
-
interview
مصاحبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] گفتوگویی میان مصاحبهگر و مصاحبهشونده برای جمعآوری اطلاعات، بهمنظور تحقیق یا درمان
-
مصاحبه
فرهنگ واژههای سره
گفتگو
-
مصاحبه
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ بَ یا بِ) [ ع . مصاحبة ] نک مصاحبت . ؛ ~ مطبوعاتی ؛ رادیویی ؛ تلویزیونی : گفت و گو با شخصیت سیاسی ، فرهنگی ، ادبی ، علمی یا هر کس دیگر به منظور پخش از رادیو و تلویزیون یا درج در مطبوعات .
-
مصاحبه
لغتنامه دهخدا
مصاحبه . [ م ُ ح َ /ح ِ ب َ / ب ِ ] (از ع ، مص ، اِمص ) مصاحبت . با کسی صحبت کردن . هم صحبت شدن با کسی . با کسی صحبت داشتن . (یادداشت مؤلف ). || گفتگو با رجلی سیاسی یا مردی دانشمند و عالم در مسائل سیاسی یا علمی و ادبی .- مصاحبه کردن ؛ به گفتگو پردا...
-
مصاحبة
لغتنامه دهخدا
مصاحبة. [ م ُ ح َ ب َ] (ع مص ) همدیگر یار و رفیق شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یار و رفیق شدن . مصاحبت . ملازم کسی گردیدن . (ناظم الاطباء). با کسی صحبت کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). با کسی صحبت داشتن . (ترجمان القرآن جرجانی ص 89). ...
-
مصاحبة
لغتنامه دهخدا
مصاحبة. [ م ُ ح ِ ب َ ] (ع ص ) تأنیث مصاحب . دوست و رفیق زن . (ناظم الاطباء). و رجوع به مصاحب شود.
-
مصاحبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مصاحَبَة] mosāhebe ۱. با کسی صحبت داشتن.۲. همصحبتی؛ همدمی.۳. (اسم) جلسهای رسمی که در آن شخصی به پرسشهایی که از او میشود پاسخ میدهد.
-
شونده
لغتنامه دهخدا
شونده . [ ش َ وَ دَ / دِ ] (نف ) یعنی هستی یابنده ، چه شدن بمعنی بودن است و بود هستی و نابودی نیستی . (از انجمن آرا ذیل شوندان ). هستی یابنده . || انجام گردنده . || رونده . مقابل آینده . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شونده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) šavande ۱. انجامیابنده.۲. هستییابنده.۳. رونده.
-
مصاحبه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. گفتوگو کردن ۲. نظر خواستن، نظرخواهی کردن
-
electronic interview
مصاحبۀ الکترونیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] مصاحبهای که ازطریق اینترنت صورت میگیرد متـ . ایـ مصاحبه e-interview
-
motivational interview
مصاحبۀ انگیزشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مشاورهای با هدف تقویت انگیزۀ مُراجع برای تغییر رفتار