کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشیمیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشیمیه
/mašimiy[y]e/
معنی
لایۀ نازک تیرهرنگی دارای عروق خونی که داخل حفره چشم قرار دارد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشیمیه
فرهنگ فارسی معین
(مَ یِّ) [ ع . مشیمة ] (اِ.) پرده ای است عروقی که بافت اصلی اش از نسج ملتحمه است و در زیر پردة صلبیه قرار گرفته که دومین طبقة کره چشم را می سازد و شامل رگ های خونی و مواد رنگین است .
-
مشیمیه
لغتنامه دهخدا
مشیمیه . [ م َ می ی َ / ی ِ ] (ع اِ) یکی از پرده های کره ٔ چشم مهره داران است که بین دو پرده ٔ دیگر قرار دارد و شامل رگهای خونی و مواد رنگین است . (از فرهنگ اصطلاحات علمی ). طبقه ٔ عروقی رنگ دانه داری است که پنج ششم خلفی کره ٔچشم را می پوشاند و ادامه...
-
مشیمیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مشیمیَّة] (زیستشناسی) mašimiy[y]e لایۀ نازک تیرهرنگی دارای عروق خونی که داخل حفره چشم قرار دارد.
-
جستوجو در متن
-
malignant myopia, pernicious myopia
نزدیکبینی بدخیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نوعی نزدیکبینی که پیامد بیماری وخیم مشیمیه است و به جداشدگی شبکیه و کوری منجر میشود
-
ciliary body
جسم مژگانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بخش ضخیم لایۀ عروقی چشم که مشیمیه را به عنبیه مربوط میکند
-
هفت راه
لغتنامه دهخدا
هفت راه . [ هََ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت پرده ٔ چشم است که صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنکبوتیه ، عنبیه ، قرنیه و ملتحمه باشد. (برهان ). رجوع به هفت پرده شود.
-
ذات الصلبیة والمشیمة
لغتنامه دهخدا
ذات الصلبیة والمشیمة. [ تُص ْ ص ُ بی ی َ ت ِ وَل ْ م َ م َ ] (ع اِ مرکب ) رَمش که شامل دو پرده ٔ صلبیه و مشیمیه شود.
-
هفت حجله ٔ نور
لغتنامه دهخدا
هفت حجله ٔ نور. [ هََ ح ِ ل َ / ل ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایت از هفت پرده ٔ چشم است که آن صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنکبوتیه ، عنبیه ، قرنیه و ملتحمه باشد. (برهان ).
-
هفت طبقه
لغتنامه دهخدا
هفت طبقه . [ هََ طَ ب َ ق َ / ق ِ ] (اِ مرکب ) مثل هفت پرده ، و آن ملتحمه ، قرنیه ، عنبیه ، عنکبوتیه ، شبکیه ، مشیمیه و صلبیه است . رجوع به هفت حجله ٔ نور شود. || (ص مرکب ) هر بنایی که دارای هفت طبقه باشد. هفت مرتبه .
-
طبقات عین
لغتنامه دهخدا
طبقات عین . [ طَ ب َ ت ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صلبیه ، مشیمیه ، شبکیه ، عنکبوتیه ، قرنیه ، ملتحمه . (از برهان ذیل هفت حجله ٔ نور). و صاحب غیاث ذیل هفت پرده ٔ چشم (هفت طبقه ) آرد: هفت پرده ٔ چشم از این قرار است : 1- طبقه ٔ ملتحمه که از همه بی...
-
مژگانی
لغتنامه دهخدا
مژگانی . [ م ُ / م ِ ژَ / ژِ / ژْ ] (ص نسبی ) منسوب به مژگان . هدبی . مژکی . مژه ای .- تنه یا منطقه ٔ مژگانی ؛ قسمتی است از کره ٔ چشم که بین مشیمیه و عنبیه قرار گرفته و توسط سطح خارجی اش به صلبیه می چسبد. در قسمت قدامی آن برآمدگیهای طولی به تعداد70 ...
-
مشیمة
لغتنامه دهخدا
مشیمة. [ م َ م َ ] (ع اِ) (از «ش ی م ») آتون ، و آن پوستی است که بچه در وی باشد در رحم . ج ، مشیم ، مشایم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).پوست رقیق که بر بچه وقت ولادت پیچیده می باشد. (غیاث ). آن پوست که بچه در آن بود. (مهذب الاسماء). غ...
-
عصبانی
لغتنامه دهخدا
عصبانی . [ ع َ ص َ ] (ص نسبی ) منسوب به عصب ، با زیادت الف و نون برای تأکید، مثل ربانی و لحیانی و برانی و روحانی و جسمانی و صمدانی . (یادداشت مرحوم دهخدا). عصب دار. دارای عصب و پی : اعالی معده را فم معده خوانند، در جرم او قوت عصبانی بیشتر از لحمانی ...
-
پرده
لغتنامه دهخدا
پرده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ) حجاب . (دهار). غشاء. غِشاوه . خِدر. (دهار) (منتهی الارب ). غطاء. تتق . پوشه . پوشنه . سِتر. سِتاره . اِستاره . سِجاف . سَجف . سِجف . قشر. سُتره . ستار. سِتاره . سدیل . سُدل . سِدل . سَدَل . وقاء. (دهار). صداو. (منتهی الارب...