کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشیز
لغتنامه دهخدا
مشیز. [ م َ ] (اِخ ) قریه ای است در هیجده فرسخی کرمان و در آنجا معدن فیروزه است . نام محلی کنار جاده ٔ کرمان و سیرجان میان کاروانسرای خانه کوه و ده کریچ . (یادداشت مؤلف ). قصبه ٔ مرکزی بخش مشیز شهرستان سیرجان که 1300تن سکنه دارد و آثار قلعه ٔ ویرانی...
-
مشیز
لغتنامه دهخدا
مشیز. [ م َ ] (اِخ ) یکی از بخشهای شهرستان سیرجان که میان کرمان و سیرجان در فلات مرتفعی که پست ترین نقاط آن از 1900 گز (از سطح دریا) مرتفعتر است ، قرار دارد. ناحیه ای است سردسیر و محصولش غلات و فراورده های شیری است . این بخش چهار دهستان دارد که عبارت...
-
مشیز
لغتنامه دهخدا
مشیز. [ م ُ ش َی ْ ی َ ] (ع ص ) برد مشیز؛ چادر خطدار سرخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). راه راه . مخطط با راههای سرخ . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
قلعه مشیز
لغتنامه دهخدا
قلعه مشیز. [ ق َ ع َ م َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز بخش مشیز شهرستان سیرجان ، واقع در 114هزارگزی خاور سیرجان ، در مسیر شوسه ٔ کرمان به سیرجان ، موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 700 تن است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، حبوبات ، م...
-
باغ مشیز
لغتنامه دهخدا
باغ مشیز. [ غ ِ م َ ] (اِخ ) باغی بوده است به بردسیر کرمان ، در سمط العلی از آن باغ نام برده است : در باغ مشیز حجاج سلطان را روزی در بارگاه ترکان خاتون شراب تمام دریافت ... و رجوع به حاشیه ٔ تاریخ کرمان وزیری ص 156 شود.
-
جستوجو در متن
-
مرغاب
لغتنامه دهخدا
مرغاب . [ م ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قلعه عسکر بخش مشیز شهرستان سیرجان .واقع در 39هزارگزی جنوب شرقی مشیز و سر راه مالرو قلعه عسکر به مشیز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
غفاری
لغتنامه دهخدا
غفاری . [ غ َف ْ فا ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش مشیز شهرستان سیرجان ، و در 8هزارگزی جنوب مشیز سر راه مالرو قلعه سنگ مشیز واقع است . و 6 تن سکنه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
جعفرآباد
لغتنامه دهخدا
جعفرآباد. [ ج َ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قلعه عسکر بخش مشیز شهرستان سیرجان در 40هزارگزی جنوب خاوری مشیز سر راه مالرو قلعه عسکر به مشیز سکنه ٔ آن پانزده تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
قلعه سنگ
لغتنامه دهخدا
قلعه سنگ . [ ق َ ع َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش مشیز شهرستان سیرجان ، واقع در 15هزارگزی جنوب باختری مشیز. سر راه مالرو تکیه به مشیز. سکنه ٔ آن 12 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
علی آباد
لغتنامه دهخدا
علی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان نگار بخش مشیز شهرستان سیرجان واقع در 30 هزارگزی جنوب مشیز و در سر راه مالرو قریةالعرب به مشیز. دارای 12 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
فرهادی
لغتنامه دهخدا
فرهادی . [ ف َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قلعه عسکر بخش مشیز شهرستان سیرجان ، واقع در 35هزارگزی جنوب خاوری مشیز و سر راه مالرو قلعه عسکر به مشیز. دارای 42 تن سکنه است و ساکنین آن از طایفه ٔ گودری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
نارپ
لغتنامه دهخدا
نارپ . (اِخ ) دهی است از دهستان نگار بخش مشیز شهرستان سیرجان در 24 هزارگزی جنوب مشیز و بر سر راه فرعی قریةالعرب به مشیز در ناحیه ای کوهستانی و سردسیر واقع است و 100 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دا...
-
ترشاب
لغتنامه دهخدا
ترشاب . [ ت ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مشیز است که در شهرستان سیرجان و 12هزارگزی جنوب مشیز بر سر راه فرعی مشیز به بافت قرار دارد. جلگه ای سردسیر است و 230 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و حبوب و شغل اهالی زراعت است . راه فرعی ...