کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشیت
/mašiyyat/
معنی
۱. خواستن.
۲. اراده و خواست خداوند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اراده، خواست، خواهش، عزم، میل
۲. سرنوشت، تقدیر
فعل
بن گذشته: مشیت کرد
بن حال: مشیت کن
دیکشنری
design, volition
-
جستوجوی دقیق
-
مشیت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اراده، خواست، خواهش، عزم، میل ۲. سرنوشت، تقدیر
-
مشیت
فرهنگ فارسی معین
(مَ یَّ) [ ع . مشیة ] (مص جع .) اراده و خواست خداوند.
-
مشیت
لغتنامه دهخدا
مشیت . [ م َ شی ی َ ] (ع اِمص ) مشیة. خواستن .مگر استعمال این لفظ مختص گشته بمعنی خواهش و مرضی حق تعالی ، در خیابان نوشته که مشیت اراده ٔ الهی و پیش بعضی مشیت خاص است از اراده چنانکه از امام جعفر صادق علیه التحیات مروی است که از بعضی ارادتهای الهی ان...
-
مشیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مشیئة] mašiyyat ۱. خواستن.۲. اراده و خواست خداوند.
-
مشیت
دیکشنری فارسی به عربی
نظام ، إرادة
-
واژههای مشابه
-
مشیت و قدرت
فرهنگ گنجواژه
اراده.
-
واژههای همآوا
-
مشیط
لغتنامه دهخدا
مشیط. [ م َ ] (ع ص ) ممشوط، یقال : شعر مشیط؛ ای ممشوط. و لمة مشیط؛ ای ممشوطة. (اقرب الموارد) (محیطالمحیط). و رجوع به مشیطة و ممشوط شود.
-
مشیة
لغتنامه دهخدا
مشیة. [ م َ شی ی َ ] (ع اِ) اراده ٔ خداوند تبارک و تعالی . الحدیث ، قال الرضا علیه السلام : الابداع و الارادة و المشیة، اسماء ثلثة و معناها واحد. (ناظم الاطباء).- بمشیةاﷲ، بمشیئةاﷲ ؛ به خواست خدای تبارک و تعالی : اکنون آن شرط نگاه دارم بمشیةاﷲ و عونه...
-
مشیة
لغتنامه دهخدا
مشیة. [ م ِش ْ ی َ ] (ع ص ) رفتار و نوعی از رفتار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوع رفتن و هیئت رفتن ورفتار. (ناظم الاطباء). نوعی رفتار. یقال : «مشی مشیةسریعة»، و آن خوبی رفتار است . (از اقرب الموارد).
-
مشیة
لغتنامه دهخدا
مشیة.[ م َش ْ ی َ ] (ع اِ) یکمرتبه رفتن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
volitions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مجوزها، اراده، خواست، از روی اراده، مشیت
-
volition
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ولایت، اراده، خواست، از روی اراده، مشیت