کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشکک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشکک
/mošakkak/
معنی
آنچه دربارۀ آن شک شده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشکک
فرهنگ فارسی معین
(مُ شَ کِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - شک کننده . 2 - شکاک .
-
مشکک
فرهنگ فارسی معین
(مُ شَ کَّ) [ ع . ] (اِمف .) آن چه که دربارة آن شک شده .
-
مشکک
لغتنامه دهخدا
مشکک . [ م ُ / م ِ ک َ ] (اِ مصغر) تصغیر مشک است . (برهان ). || نام گیاهی است خوشبوی که به عربی سعد خوانند. (برهان ). بیخ گیاهی است خوشبوی که در دواها به کار برند و به تازی آن را سعد و به هندی موته خوانند. (جهانگیری ). مشک زمین . گیاهی است خوشبو. (آن...
-
مشکک
لغتنامه دهخدا
مشکک . [ م ُ ش َک ْ ک َ ] (ع ص ) در شک افکنده . (آنندراج ). شک کرده . و در گمان و در شک افتاده . (ناظم الاطباء). آنچه درباره ٔ آن شک شده . (فرهنگ فارسی معین ).- کلی ِ مشکک ؛ عبارت از کلیی است که حصول و صدق آن در بعضی افراد به تشکیک باشد و اختلاف در ...
-
مشکک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mošakkak آنچه دربارۀ آن شک شده.
-
مشکک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mošakkek شککننده.
-
واژههای مشابه
-
نای مشکک
لغتنامه دهخدا
نای مشکک . [ م َ ک َ ] (اِ مرکب ) نای مشک : بادبندی ّ سرود نای مشکک بین که چون هر زمان آن بادبندی را ز سر گیرد همی . امیرخسرو (از انجمن آرا).رجوع به نای مشک شود.
-
اسم مشکک
لغتنامه دهخدا
اسم مشکک . [ اِ م ِ م ُ ش َک ْ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء مشککه شود.
-
نای مشکک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نایمشک› (موسیقی) [قدیمی] nāymaškak = نیانبان
-
جستوجو در متن
-
آنسته
لغتنامه دهخدا
آنسته . [ ن َ / ن ِ ت َ / ت ِ ] (اِ) بیخ گیاهی است خوشبو که آن را عرب سُعد و به فارسی مشکک نیز گویند.
-
نی انبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) ney[']ambān نوعی نی که به انبان پرباد متصل است و با فشاری که به انبان وارد میکند نواخته میشود؛ نایمشکک؛ خیکنای.
-
نای مشک
لغتنامه دهخدا
نای مشک . [ م َ ] (اِ مرکب ) نی انبان . نای انبان . (از جهانگیری ). نای انبان ، و آن را نای مشکک هم میگویند. (از برهان قاطع) (از آنندراج ). بمعنی نای انبان است ، چه انبان را مشک گفته و آن را مشکک یعنی مشک کوچک نیز گفته اند. (انجمن آرا). رجوع به ناانب...
-
متواطی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع .متواطی ء ] (اِفا.) 1 - موافقت کننده با یکدیگر، سازوار. 2 - کلمه ای که معنیی عام و مشترک بین افرادی چند علی التساوی داشته باشد؛ مق . مشکک .