کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشکویه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشکویه
/ma(o)škuye/
معنی
از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو بر مشکویه کردی مشکمالی / همه مشکو شدی پُرمشک حالی (نظامی۱۴: ۱۸۰).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشکویه
لغتنامه دهخدا
مشکویه . [ م ُ کو ی َ / ی ِ ] (اِ) بمعنی مشکوی است که بتخانه و حرمسرای سلاطین باشد. (برهان ) (آنندراج ). همان مشکو است . (فرهنگ رشیدی ). || (اِخ ) نام نوایی از موسیقی . (برهان ) (آنندراج ). نام نوایی از سی لحن باربد. (فرهنگ رشیدی ) : چو بر مشکویه کرد...
-
مشکویه
لغتنامه دهخدا
مشکویه . [ م ُکو ی َ ] (اِخ ) از دیه های قم است : ... همچنین مشکویه و چند دیههای دیگر. (تاریخ قم ص 58). و علی بن حمدان و... از اهل مشکویه ... (تاریخ قم ص 123).
-
مشکویه
فرهنگ فارسی عمید
(موسیقی) [قدیمی] ma(o)škuye از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو بر مشکویه کردی مشکمالی / همه مشکو شدی پُرمشک حالی (نظامی۱۴: ۱۸۰).
-
جستوجو در متن
-
مشکو
واژگان مترادف و متضاد
۱. حرمسرا، حرمخانه ۲. بتخانه، مشکویه ۳. کوشک، قصر ۴. بالاخانه
-
مشکویی
لغتنامه دهخدا
مشکویی . [ م َ ] (اِخ ) بمعنی آخر مشکویه است که نام نوایی و لحنی از موسیقی باشد. (برهان ). نام نوایی از موسیقی . (ناظم الاطباء).
-
مشک مالی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [سنسکریت. فارسی] [قدیمی] mo(e)škmāli عمل مالیدن مشک.〈 مشکمالی کردن بر کاری: [قدیمی، مجاز] انجام دادن کاری (مانند نواختن موسیقی) به بهترین شکل: ◻︎ چو بر مشکویه کردی مشکمالی / همه مشکو شدی پرمشک حالی (نظامی۲: ۲۰۳).
-
ویه
لغتنامه دهخدا
ویه . [ وَی ْه ْ / -وی َ ] (پسوند) پسوندی است دال بر معانی ذیل : 1- تصغیر و استعطاف : بالویه . 2- شباهت و مانندگی : سیبویه ، مشکویه . 3- دارندگی ، صاحبی : برزویه ، دادویه . توضیح اینکه محمد قزوینی «ویه » را معادل «و» (واو تصغیر، ترحیم و استعطاف ) دان...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یعقوب الخازن الرازی ، مکنی به ابوعلی و ملقب بمسکویه . رجوع به ابوعلی مسکویه یا مشکویه و رجوع بروضات الجنات ص 70 شود. و نیز اوراست : فوزالنجاة فی الاختلاف و کتاب الطهارة در اخلاق .
-
مشکمالی
لغتنامه دهخدا
مشکمالی . [ م ُ ] (اِخ ) نام لحنی است از مصنفات باربد. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). نام لحن بیست و چهارم است از سی لحن باربد. (برهان ) (ناظم الاطباء). لحنی است از سی لحن باربد. (فرهنگ رشیدی ).نام لحنی از موسیقی . (یادداشت مؤلف ). در صورت الحا...
-
حرم
لغتنامه دهخدا
حرم . [ ح َ رَ ] (ع اِ) پردگیان : با خادمی ده از خواص که روا بودی که حرم را دیدندی . (تاریخ بیهقی ص 402). سرائیان بجمله آنجا آمدند و غلامان و حرم و دیوانهای وزارت و عرض و رسالت و وکالت و بزرگان و اعیان بنشستند. (تاریخ بیهقی ص 357). فرمود تا مردم سرای...
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) مسکویه یا مشکویه احمدبن محمدبن یعقوب مسکویه . جد او یعقوب خازن ری بود. ابن ابی اصیبعه گوید: کان ابوعلی مسکویه فاضلا فی العلوم الحکمیة متمیز افیها خبیرا بصناعة الطب جیداً فی اصولها و فروعها. در بدایت عمر از پیوستگان وزیر معز...