کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشوه
/mošavvah/
معنی
زشترو.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشوه
فرهنگ فارسی معین
(مُ شَ وَّ) [ ع . ] (اِمف .) زشت گردانیده ، عیب کرده شده .
-
مشوه
لغتنامه دهخدا
مشوه . [ م ُ ش َوْ وَه ْ ] (ع ص ) زشت روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زشت گردانیده . عیب کرده شده .- مشوه کردن ؛ زشت گرداندن . عیب کردن .- مشوه گرداندن ، مشوه گردانیدن ؛ مشوه کردن : میخواهی که چهره ٔ آراسته ٔ دو...
-
مشوه
دیکشنری عربی به فارسی
بدشکل , ناقص شده , غريب و عجيب , بي تناسب , مضحک , تناقض دار
-
مشوه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mošavvah زشترو.
-
جستوجو در متن
-
ناقص شده
دیکشنری فارسی به عربی
مشوه
-
تناقض دار
دیکشنری فارسی به عربی
مشوه
-
بدشکل
دیکشنری فارسی به عربی
مشوه , منحرف
-
غریب و عجیب
دیکشنری فارسی به عربی
مشوه , مضحک
-
بی تناسب
دیکشنری فارسی به عربی
باروکي , غير متکافيء , غير متماثل , مشوه , مضحک
-
مضحک
دیکشنری فارسی به عربی
سخرية , سخيف , فرحان , مجلة الصور المتحرکة , مشوه , مضحک
-
زشت روی
لغتنامه دهخدا
زشت روی . [ زِ ] (ص مرکب ) زشت رو. بدروی . بدشکل . (از ناظم الاطباء). آنکه دارای چهره ٔ زشت باشد. زشت صورت . (از فرهنگ فارسی معین ). قَمهَد. دَمامَه . طِنفِس . مُشَوَّه . دَمیم . زَکازِک . (منتهی الارب ) : بدو گفت سیندخت کای زشت روی سخن بشنو و پاسخش ...
-
ذلفاء
لغتنامه دهخدا
ذلفاء. [ ذَ ] (اِخ ) بنت الابیض زوجة و معشوقه ٔنجدة ابن الاسود پسر عم خود. وی کنیزکی از اهل مدینه معاصر خلفای اموی است ، او را در ابتداء سعیدبن عبدالملک بخرید و سپس ببرادر او سلیمان بن عبدالملک رسید واو عشقی بیش از حدّ به وی می ورزید و او را در عشق ذ...