کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشوذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشوذ
لغتنامه دهخدا
مشوذ. [ م ِش ْ وَ ](ع اِ) دستار سر. ج ، مشاوذ، مشاویذ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دستار بزرگ . (دهار). عمامه .ج ، مشاوذ، مشاویذ. (از اقرب الموارد) (از مهذب الأسماء). و رجوع به مشواذ شود. || پادشاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الا...
-
جستوجو در متن
-
مشاوذ
لغتنامه دهخدا
مشاوذ. [ م َ وِ ] (ع اِ) ج ِ مِشوَذ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مشویذ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مشوذ شود.
-
مشواذ
لغتنامه دهخدا
مشواذ. [ م ِش ْ ] (ع اِ) دستار سر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دستار سر. ج ، مشاویذ. (ناظم الاطباء). مِشْوَذ. عمامه . (اقرب الموارد). رجوع به مشوذ شود.
-
دستار
لغتنامه دهخدا
دستار. [ دَ ] (اِ مرکب ) از: دست + ار، پسوند نسبت . مندیل و روپاک . (برهان ). روپاک و دستمال و شکوب و شوب و فوته . (ناظم الاطباء). بتوزه . بدرزه . دزک . دستا. دست خوش . شسته . شوب . فَدام . (منتهی الارب ). فلرز. فلرزنگ . فلغز. گرنک . لارزه . مندیل . ...
-
مهتر
لغتنامه دهخدا
مهتر. [ م ِ ت َ ] (ص تفضیلی )بزرگتر. با مقام و منزلت و مرتبت برتر : چو شاه تو بردر مرا کهترندتو را کمترین چاکران مهترند. فردوسی .چنین چیزها از وی [خواجه ] آموختندی که مهذب تر و مهترتر روزگار بود. (تاریخ بیهقی ).خنک آنکس را کو چاکر چاکرت بودچاکر چاکرت...