کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشمع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشمع
/mošamma'/
معنی
۱. شمعآلود.
۲. مومآلوده.
۳. پارچه یا چیز دیگر که با شمع یا موم آلوده شده باشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
موماندود، شمعاندود، مومی
دیکشنری
ciré
-
جستوجوی دقیق
-
مشمع
واژگان مترادف و متضاد
موماندود، شمعاندود، مومی
-
مشمع
فرهنگ فارسی معین
(مُ شَ مَّ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) اندود شده با موم ، مومی . 2 - نوعی پارچة نایلونی .
-
مشمع
لغتنامه دهخدا
مشمع. [م ُ ش َم ْ م َ ] (ع ص ، اِ) موم جامه . (آنندراج ). مومی و انداخته شده ٔ در موم گداخته و اندوده شده ٔ با موم . (ناظم الاطباء). جامه ای که به موم گداخته ، اندایند تا آب و رطوبت از آن نترابد. به موم آغشته . پارچه و جامه که به موم آغارند، عدم نفوذ...
-
مشمع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mošamma' ۱. شمعآلود.۲. مومآلوده.۳. پارچه یا چیز دیگر که با شمع یا موم آلوده شده باشد.
-
واژههای مشابه
-
plaster, adhesive plaster
مشمّع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ترکیبی خمیریشکل که میتوان آن را بر روی پوست پهن کرد و به آن چسباند
-
قماش مشمع
دیکشنری عربی به فارسی
پارچه کرباسي قيراندود وعايق اب , با تارپولين پوشاندن
-
مشمع الارضية
دیکشنری عربی به فارسی
مشمع فرشي , مشمع کف اتاق
-
مشمع فرشی
دیکشنری فارسی به عربی
مشمع الارضية
-
مشمع کف اتاق
دیکشنری فارسی به عربی
مشمع الارضية
-
مشمع انداختن روی
دیکشنری فارسی به عربی
لثغة
-
واژههای همآوا
-
مشما
لغتنامه دهخدا
مشما. [ م ُ ش َم ْ ما ] (از ع ،اِ) در تداول عوام ، مشمع. (یادداشت مؤلف ). مشمع و پارچه ٔ اندوده شده از موم . موم جامه . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
linoleum
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشمع کف اتاق، مشمع فرشی