کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشقت
/mašeqqat/
معنی
سختی؛ رنج؛ محنت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آزار، بلا، تعب، رنج، زحمت، سختی، عنا، عنت، محنت، مرارت ≠ آسایش، آسودگی، استراحت
برابر فارسی
رنج
دیکشنری
adversity, distress, pinch, travail
-
جستوجوی دقیق
-
مشقت
واژگان مترادف و متضاد
آزار، بلا، تعب، رنج، زحمت، سختی، عنا، عنت، محنت، مرارت ≠ آسایش، آسودگی، استراحت
-
مشقت
فرهنگ واژههای سره
رنج
-
مشقت
فرهنگ فارسی معین
(مَ شَ قَّ) [ ع . مشقة ] (اِ.) زحمت ، رنج . ج . مشاق ، مشقات .
-
مشقت
لغتنامه دهخدا
مشقت . [ م َ ش َق ْ ق َ ] (ع اِمص ، اِ) سختی . دشواری . تعب . رنج . ج ، مشقات . (یادداشت دهخدا). زحمت و مرارت و محنت و کفا و رنج و آزار و جهد و کوشش و درد و اندوه و آسیب و نکبت ومصیبت و سختی و بدبختی . (ناظم الاطباء) : تنت گور است و پا الحد دلت تابوت...
-
مشقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مشَقّة، جمع: مُشاق و مشقّات] mašeqqat سختی؛ رنج؛ محنت.
-
واژههای مشابه
-
بی مشقت
لغتنامه دهخدا
بی مشقت . [ م َ ش َق ْ ق َ ] (ص مرکب ) (از: بی + مشقت ) بدون زحمت و محنت . (ناظم الاطباء). رجوع به مشقت شود.
-
مشقت بار
دیکشنری فارسی به عربی
تعذيب
-
مشقت کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
عرق
-
سختی و مشقت
فرهنگ گنجواژه
سختی.
-
مشقت و محرومیت
فرهنگ گنجواژه
رنج.
-
مشقت و مرارت
فرهنگ گنجواژه
رنج و سختی.
-
واژههای همآوا
-
مشغة
لغتنامه دهخدا
مشغة. [ م َ غ َ ] (ع اِ) پاره ای از جامه یا چادر کهنه . || گل که گرد کرده در آن خار نشانندو بعد خشک شدن بر آن کتان را شانه کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مشقة
لغتنامه دهخدا
مشقة. [ م َ ش َق ْ ق َ ] (ع اِمص ، اِ) سختی . ج ، مَشَقّات . (مهذب الاسماء). دشخواری بر کسی نهادن . (المصادر زوزنی ). سختی و دشواری و دشوار آمدن کار بر کسی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سختی و دشواری . ج ، مشاق . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). ر...