کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشفوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشفوع
/mašfu'/
معنی
مجنون؛ دیوانه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشفوع
لغتنامه دهخدا
مشفوع . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از شفع. رجوع به شفع شود. || دیوانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مشفوع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mašfu' مجنون؛ دیوانه.
-
جستوجو در متن
-
مشفوعة
لغتنامه دهخدا
مشفوعة. [ م َ ع َ ] (ع ص ) تأنیث مشفوع . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تکشمشی
لغتنامه دهخدا
تکشمشی . [ ت ِ ش ِ م ِ ] (مغولی ، اِ) پیش کش گذرانیدن وزمین بوسی که در خدمت سلاطین بعمل آید. (سنگلاخ ص 158).تکشیمشی . تکشیمیشی . (ناظم الاطباء) : تعظیم و سلام متواضعانه و هر چیز تحفه ای که بحضور پادشاه تقدیم کنند. (ناظم الاطباء): نظام الملک به تکمش ش...