کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشغول ذمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشغول ذمه
واژهنامه آزاد
مدیون کسی بودن بر کسی دین داشتن
-
واژههای مشابه
-
مشغول شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرگرم شدن ۲. درگیر شدن، گرفتار شدن
-
مشغول کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرگرم کردن، مشغول داشتن ۲. به کار واداشتن ۳. درگیر کردن، گرفتار کردن
-
مشغول بودن
فرهنگ واژههای سره
سرگرم بودن
-
مشغول الذمه
فرهنگ فارسی معین
(مَ لُ ذِّ مَُ) [ ع . ] (ص مر.) مدیون ، کسی که دین خود را اداء نکرده باشد.
-
دل مشغول
لغتنامه دهخدا
دل مشغول . [ دِ م َ ] (ص مرکب ) مشغول دل . با شغل دل . نگران چیزی بقصد رفع خطری از کسی یا تیمارداری از کسی . || مضطرب . مشوش . ناراحت . نگران : من هرگز استادم را دل مشغولتر و متحیرتر از این ندیدم که این روزگار که اکنون دیدم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 14...
-
مشغول دل
لغتنامه دهخدا
مشغول دل . [ م َ دِ ] (ص مرکب ) مغموم . گرفته دل . که دل مشغولی دارد. نگران : گفتم چنین کنم و مشغول دل تر از آن گشتم که بودم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 71). دیگر روز چون بدرگاه شدم هزاهزی سخت بود و مردم ساخته بر اثر یکدیگر میرفت و سلطان مشغول دل . (تاری...
-
غير مشغول
دیکشنری عربی به فارسی
اشغال نشده , خالي , بدون مستاجر
-
مشغول الذمه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مشغولالذّمَّة] mašqulozzemme کسی که دینی بر عهده دارد.
-
مشغول کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استخدام , سل
-
مشغول کار
دیکشنری فارسی به عربی
عمل
-
مشغول ذِمه
لهجه و گویش تهرانی
مدیون
-
call forwarding busy, CFB
هدایت خط مشغول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] خدماتی که تمام برخوانیهای ورودی مشترک را، در صورت اشغال، به شمارۀ مشخص دیگری هدایت کند
-
CCBS
تکمیل با مشغول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← خدمات تکمیل ارتباط با مشترک مشغول