کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشعشع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشعشع
/moša'ša'/
معنی
روشن؛ درخشان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. براق، تابان، تابنده، پردرخشش، درخشان، روشن
۲. سایه ≠ تیره، مکدر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشعشع
واژگان مترادف و متضاد
۱. براق، تابان، تابنده، پردرخشش، درخشان، روشن ۲. سایه ≠ تیره، مکدر
-
مشعشع
فرهنگ فارسی معین
(مُ شَ شَ) [ ع . ] (اِمف .)روشن ، درخشان .
-
مشعشع
لغتنامه دهخدا
مشعشع. [ م ُ ش َ ش َ ] (ع ص ) روشن . (آنندراج ) (غیاث ). رخشان . درخشان . درخشنده . درفشنده . پاک و روشن ، که کثیف نباشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- ظل مشعشع ؛ که کثیف نباشد. (از اقرب الموارد).|| شراب به آب آمیخته . (غیاث ) (آنندراج ) (دهار) (ناظم...
-
مشعشع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moša'ša' روشن؛ درخشان.
-
مشعشع
دیکشنری فارسی به عربی
رائع
-
واژههای مشابه
-
آل مشعشع
لغتنامه دهخدا
آل مشعشع. [ ل ِ م ُ ش َ ش َ ](اِخ ) نام خاندانی از سادات علوی موسوی که رئیس آنان سیدمحمدبن فلاح بن هبةاﷲ در 848 هَ .ق . بخوزستان دعوی مهدویت کرد. این مرد نخست در سلک طلاّ ب علوم دینیه بود و نزد شیخ احمدبن فهد تلمّذ می کرد. پس از آنکه این داعیه در او ...
-
مشعشع و تابان
فرهنگ گنجواژه
درخشان.
-
جستوجو در متن
-
مشعشعانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی. فارسی] [قدیمی] moša'ša'āne بهطور مشعشع.
-
آبتاب
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) مشعشع ، درخشان .
-
splendent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عالی است، پر فروغ، مشعشع، ساطع
-
pompous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پمپاژ، پرشکوه، مطنطن، قلنبه، مشعشع
-
آبتاب
فرهنگ نامها
(تلفظ: ābtāb) مشعشع ، درخشان ، صاف چون آب زلال .
-
vividness
زندهبودن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] بسیار درخشان و شاد و مشعشع بودن رنگ متـ . رنگزندگی