کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشرِع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشرِع
واژهنامه آزاد
(مُشرِع) شتاب گیرنده
-
واژههای مشابه
-
مشرع
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای آب . 2 - جای نوشیدن آب . ج . مشارع .
-
مشرع
لغتنامه دهخدا
مشرع . [ م َ رَ ] (ع اِ) آبشخور. ج ، مشارع . (مهذب الاسماء). آبخور. (دهار). آبخور. آبشخور. مشرب . شریعة. مورد. ورد. منهل . ج ، مشارع . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جای به آب درآمدن . (از اقرب الموارد) : سیراف در قدیم شهری بزرگ بوده است . و مشرع بوزیه...
-
مشرع
دیکشنری عربی به فارسی
قانون گزار , مقنن , قانون گذار
-
مشرع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مشارع] ‹مشرعه› [قدیمی] mašra' ۱. جای ورود به آب.۲. جای آب خوردن.
-
واژههای همآوا
-
مشرع
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای آب . 2 - جای نوشیدن آب . ج . مشارع .
-
مشرع
لغتنامه دهخدا
مشرع . [ م َ رَ ] (ع اِ) آبشخور. ج ، مشارع . (مهذب الاسماء). آبخور. (دهار). آبخور. آبشخور. مشرب . شریعة. مورد. ورد. منهل . ج ، مشارع . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جای به آب درآمدن . (از اقرب الموارد) : سیراف در قدیم شهری بزرگ بوده است . و مشرع بوزیه...
-
مشرع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مشارع] ‹مشرعه› [قدیمی] mašra' ۱. جای ورود به آب.۲. جای آب خوردن.
-
جستوجو در متن
-
مشارع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مشرعه] [قدیمی] mašāre' = مشرع
-
قانون گزار
دیکشنری فارسی به عربی
مشرع
-
مقنن
دیکشنری فارسی به عربی
مشرع
-
قانون گذار
دیکشنری فارسی به عربی
تشريعي , مشرع