کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشروط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشروط
/mašrut/
معنی
شرطکردهشده؛ آنچه مقید به شرط است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
مقید، منوط، موقوف، وابسته ≠ غیرمشروط
دیکشنری
conditional, conditioned, contingent, iffy, qualified
-
جستوجوی دقیق
-
مشروط
واژگان مترادف و متضاد
مقید، منوط، موقوف، وابسته ≠ غیرمشروط
-
مشروط
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - شرط کرده شده ، ملزم شده . 2 - در فارسی ؛ دانشجویی که چند ترم پیاپی نمرة معدلش زیر 10 بشود.
-
مشروط
لغتنامه دهخدا
مشروط. [ م َ ] (ع ص ) لازم گردانیده شده و پیمان کرده شده . (آنندراج ). پیمان شده و ملزم کرده شده . تعلیق کرده شده ٔ چیزی به چیزی دیگر. شرطشده . ملزم شده . الزام کرده شده . با شرط و پیمان . (از ناظم الاطباء). مقید. باقید. باشرط، مقابل مطلق .- مشروط بو...
-
مشروط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mašrut شرطکردهشده؛ آنچه مقید به شرط است.
-
مشروط
دیکشنری فارسی به عربی
محدودة , موقت , موهل , نهائي
-
واژههای مشابه
-
probationer
آزاد مشروط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مجرمی که با آزادی مشروط به جامعه بازگردانده شده و در عین حال که تحت نظر مقامات انتظامی است، تحت حمایتهای درمانی نیز قرار دارد
-
probation
آزادی مشروط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] گونهای مراقبت و پایش مجرمانی که تحت شرایط خاص به جامعه بازگردانده شدهاند
-
permissive block
سیرگاه مشروط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] روشی در بهرهبرداری از سیرگاه که در آن به قطار اجازه داده میشود از سیرگاه اشغالشده عبور کند
-
impassable track
خط مشروط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] خطی که قطار نمیتواند از روی آن بهصورت معمول و با سرعت طبیعی عبور کند و عبور از آن فقط با همراهی مأمور نگهداری خط امکانپذیر است
-
غير مشروط
دیکشنری عربی به فارسی
قطعي , مطلق , بدون قيد وشرط , بلا شرط
-
وعده مشروط
دیکشنری فارسی به عربی
التماس
-
غیر مشروط
دیکشنری فارسی به عربی
مطلق
-
توافق مشروط
دیکشنری فارسی به عربی
استسلام مقيّد بشروط
-
صلح مشروط
دیکشنری فارسی به عربی
استسلام مقيّد بشروط