کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشرق زمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشرق زمین
دیکشنری فارسی به عربی
مشرق
-
واژههای مشابه
-
مَشْرِقِ
فرهنگ واژگان قرآن
محل طلوع خورشيد - مشرق
-
شاه مشرق
لغتنامه دهخدا
شاه مشرق . [ هَِ م َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خورشید خاوری است . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
ملک مشرق
لغتنامه دهخدا
ملک مشرق . [ م َ ل ِ ک ِ م َ رِ ] (ترکیب اضافی ) پادشاه مشرق . که بر مشرق حکمروایی دارد و کنایه از پادشاهان سامانی و غزنوی نیز هست : و میر خراسان به بخارا نشیند و از آل سامان است و از فرزندان بهرام چوبین اند و ایشان را ملک مشرق خوانند. (حدود العالم )...
-
پلین مشرق
لغتنامه دهخدا
پلین مشرق . [ پْلی / پ ِ ن ِ م َ رِ ] (اِخ ) لقبی است که اروپائیان به زکریابن محمدبن محمود قزوینی مکنی به ابویحیی عالم ایرانی صاحب کتاب آثار البلاد و عجائب المخلوقات داده اند. رجوع به زکریابن محمد شود.
-
خاور مشرق
دیکشنری فارسی به عربی
شرق
-
مشرق باد
لهجه و گویش تهرانی
باد شرقی
-
طاوس مشرق خرام
لغتنامه دهخدا
طاوس مشرق خرام . [ وو س ِ م َ رِ خ ِ / خ َ / خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب است و آسمان را نیز گویند. (برهان ).
-
خط مشرق و مغرب
لغتنامه دهخدا
خط مشرق ومغرب . [ خ َطْ طِ م َ رِ ق ُ / وَ م َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطی است نزد ارباب هیئت واصل بین دو نقطه ٔ مشرق و مغرب که بخط اعتدال نیز موسوم است . در شرح چغمینی گفته شده است : این خط بخط اعتدال و استواء نیز نامیده میشود. (از کشاف اصطلاح...
-
شیب رو به مشرق
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: oxtowru طاری: oxdowrü طامه ای: oxdowru طرقی: oxdowrü کشه ای: oxdowri نطنزی: oftowru
-
اَشرق تا مشرق
لهجه و گویش تهرانی
مساحت بسیار ،سراسر یک ناحیه بزرگ
-
مشرق و مغرب
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
مغرب و مشرق
فرهنگ گنجواژه
دو سوی عالم.