کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشحط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشحط
لغتنامه دهخدا
مشحط. [ م َ ح َ ] (ع مص ) شَحَطَ شَحْطاً و شَحَطاً و شُحوطاً و مشحطاً. رجوع به شحط شود.
-
مشحط
لغتنامه دهخدا
مشحط. [ م ِ ح َ ] (ع اِ) چوبکی که نزدیک درخت رز نهند تا بر زمین نیفتد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
چوب نهادن
لغتنامه دهخدا
چوب نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) قراردادن چوب . وضع کردن چوب . شحط. شحوط. مشحط. چوبی را درپهلو و بیخ رز نهادن تا بدان بر وادیج خود برآید.
-
قعل
لغتنامه دهخدا
قعل . [ ق َ ] (ع اِ) چوبی که زیر شاخهای سبز رَز نهند. (منتهی الارب ). وآن را مشحط نامند. (اقرب الموارد). || (ص ) پستک زفت نافرجام . (منتهی الارب ). الرجل القصیر، و فی اللسان : الرجل القصیر المشئوم . (اقرب الموارد).
-
شحط
لغتنامه دهخدا
شحط. [ ش َ ح َ ] (ع مص )دور شدن . (منتهی الارب ). || تنک کردن مزاج شراب را. (از منتهی الارب ). || ذبح کردن شتر. (از منتهی الارب ). || سبقت نمودن از کسی و دور شدن از آن . (از منتهی الارب ). || چوبی را در پهلوی بیخ رز نهادن تا بدان بر وادیج خود برآید. ...
-
پر کردن
لغتنامه دهخدا
پر کردن . [ پ ُ دَ ] (مص مرکب ) نهادن و ریختن چیزی در ظرف تا تمام ظرف را فراگیرد. انباشتن . مملو کردن . قطب ، زَند. تزنید. اِملاء. کعب . مَلأ. مَلاءة. مِلاءة. اِمداء.دَعدعة. ادماع . ادساق . دسع. مماداة. مِداء. شَحَط. شحوط. مشحط. زَفت . سَجر. قعز. اک...
-
دور شدن
لغتنامه دهخدا
دورشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فاصله دار شدن چیز. (ناظم الاطباء). فاصله گرفتن . نأث . منأث . مماتنة. تنطنط. سنج . زوال . زوح . سلخ . سحن . سحر. شط. شطوط. شطف . شطوف . شحط. شحوط. مشحط. طلب . عزلة. اجلاء. انجلاء. تجلی . مهایطة. هیاط. اتنان . ازولال ....