کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشت بازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مشت زن
لغتنامه دهخدا
مشت زن . [ م ُ زَ ] (نف مرکب ) آن که با مشت می زند و صدمه و آسیب می رساند. (ناظم الاطباء). که سر پنجه ٔ قوی دارد. که با مجموع انگشتان گره کرده دیگری را زخم زند. که مشت زدن حرفه ٔ اوست . || غلام نازنین که خواجه را مشت زند. (آنندراج ). که عمل مشت و مال...
-
مشت سنگ
لغتنامه دهخدا
مشت سنگ . [ م ُ س َ ] (اِ مرکب ) سنگ فلاخن . (آنندراج ). فلاخن و دوراندازی . (ناظم الاطباء).
-
مشت افشار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] mošt[']afšār آنچه در مشت فشرده شود.
-
مشت رند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مشترنده› [قدیمی] moštrand ابزاری که با آن چوب و تخته را صاف میکنند؛ رندۀ نجاری؛ مشتواره.
-
مشت زن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) moštzan ۱. (ورزش) کسی که ورزش بوکس میکند؛ بوکسور.۲. کسی که با مشت میزند.۳. [قدیمی] زورآزما.
-
مشت زنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (ورزش) moštzani ورزشی دونفره که در آن ورزشکاران با زدن ضربههای مشت به یکدیگر امتیاز کسب میکنند؛ بوکس.
-
مشت سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مشتاسنگ› moštsang ۱. فلاخن.۲. سنگ فلاخن.
-
مشت ومال
دیکشنری فارسی به عربی
تدليک
-
ضربت مشت
دیکشنری فارسی به عربی
دودة بزاقة , لکمة
-
مشت زدن
دیکشنری فارسی به عربی
صندوق , قبضة , مفصل
-
مشت باز
دیکشنری فارسی به عربی
مقاتل
-
مشت زن
دیکشنری فارسی به عربی
ملاکم
-
مشت زنی
دیکشنری فارسی به عربی
ملاکمة
-
گُل مُشت
لهجه و گویش بختیاری
gol-mošt مشت بسته، مشت گره کرده.
-
تالا مُشت
لهجه و گویش بختیاری
tâlâ-mošt مقدار غلهاى که در یک مشت بگنجد.