کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشتی
/me(o)šti/
معنی
نوعی پارچۀ لطیف و نازک ابریشمی: ◻︎ زمین برسان خونآلود دیبا / هوا برسان نیلاندود مشتی (دقیقی: ۱۰۶).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تعدادی، اندکی، چندتا، عدهای
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشتی
واژگان مترادف و متضاد
تعدادی، اندکی، چندتا، عدهای
-
مشتی
واژگان مترادف و متضاد
۱. مشهدی ۲. داش، مشدی ۳. جوانمرد، راد، لوطی ۴. خوشلباس، شیکپوش، خوشسرووضع، آراسته ۵. دستودلباز، گشادهدست، ولخرج، خراج
-
مشتی
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (ص . اِ.) (عا.) 1 - مشهدی ، لقب کسی که به زیارت مشهد رفته . 2 - لوطی ، جوانمرد.
-
مشتی
فرهنگ فارسی معین
(مَ یا مُ) (اِ.) نوعی پارچة حریر و لطیف و نازک .
-
مشتی
لغتنامه دهخدا
مشتی . [ م َ ] (ص نسبی ، اِ) مخفف و محرف «مَشهدی » است . در قدیم مردان جاافتاده را مشتی لقب می دادند و کسی که به زیارت مشهد رضا (ع ) مشرف می شد مایل بود که او را مشتی صدا کنند.(فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ). مخفف مشهدی در تداول عامه آن که به زیارت ...
-
مشتی
لغتنامه دهخدا
مشتی . [ م َ تا ] (ع اِ) خانه ٔ زمستانی ، مقابل مصیف و مربع. موضعی که زمستان آنجا گذارند. قشلاق . گرمسیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مشتی
لغتنامه دهخدا
مشتی . [ م ِ ] (اِ) نوعی از حریر خام باشد که آن را به غایت نازک ولطیف ببافند. (جهانگیری ). نوعی از جامه ٔ لطیف و حریر نازک باشد. (برهان ). نوعی از جامه ٔ حریر به غایت نازک و لطیف . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (از آنندراج ).جامه ای که پارچه ٔ آن لطیف و...
-
مشتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] me(o)šti نوعی پارچۀ لطیف و نازک ابریشمی: ◻︎ زمین برسان خونآلود دیبا / هوا برسان نیلاندود مشتی (دقیقی: ۱۰۶).
-
مشتی
دیکشنری فارسی به عربی
حفنة
-
مشتی
لهجه و گویش تهرانی
مشهدی ، لوطی، چیز خوب.
-
مشتی
واژهنامه آزاد
مردی که به بلوغ عقلی و معرفتی رسیده است و از خود گذشتگی و جوانمردی های زیادی دارد به عبارت دیگر انسان کامل
-
مشتی
واژهنامه آزاد
سوراخی به اندازه یک مشت که در دیوار ایجاد شده جهت قراردادن یا مخفی نمودن اشیا در آن
-
واژههای مشابه
-
مَشتی
لهجه و گویش تهرانی
درست و حسابی،جاهل ـ خیلی عالی،لوطی،دست ودلباز
-
مُشتی
واژهنامه آزاد
در لهجه زواره ای به معنی سوراخی که در دیوار ایجاد شده و در قدیم برای مخفی کردن اشیاء از آن استفاده می شده است و یا برای قرار دادن تیرهای چوبی برای ساخت چوببست.