کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشتواره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشتواره
/moštvāre/
معنی
۱. یک مشت از چیزی.
۲. رندۀ نجاری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشتواره
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ) (اِ.) 1 - یک مشت از هر چیزی . 2 - رندة درودگران .
-
مشتواره
لغتنامه دهخدا
مشتواره . [ م ُش ْت ْ رَ / رِ ] (اِ) رنده ٔ درودگران که بدان چوب و تخته تراشند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رنده ٔ درودگران که دست گیرند و بدان چوب تراشند. (انجمن آرا). مشت رنده . (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). || یک مشت از هر چیز، مراد از یکدست...
-
مشتواره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] moštvāre ۱. یک مشت از چیزی.۲. رندۀ نجاری.
-
جستوجو در متن
-
مشت رند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مشترنده› [قدیمی] moštrand ابزاری که با آن چوب و تخته را صاف میکنند؛ رندۀ نجاری؛ مشتواره.
-
واره
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) vāre ۱. شبیه؛ نظیر (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سنگواره.۲. برای تبدیل صفت به اسم به کار میرود: گوشواره، دستواره، گاهواره، مشتواره.۳. (اسم) [قدیمی] بار؛ کرت؛ مرتبه؛ نوبت: ◻︎ گُل دگرره به گُلْسِتان آمد / وارۀ باغ و بوستان آمد (رودکی: ۴۹۷).
-
اسکلفاج
لغتنامه دهخدا
اسکلفاج . [ اِ ک ِ ] (اِ) رند. مشتواره . پنیرتراش : نزل فی بعض اسفاره منزلاً و استدعی ماءً لغسل رِجلیه اخر خلعه لخفیه فقدم الیه رَب ّ المنزل الماءَ و کانت علیه جبة أسماط صلبة فمن (فمر) اسفلها یقدم (بقدم ) ابن عباس فاوله (فأوَه َ) لحروشتها کأن ّ شی...