کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشتق 3 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
derived demand
تقاضای مشتق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] تقاضا برای عوامل تولید، اعم از کالا یا خدمات، در نتیجۀ تقاضا برای محصول نهایی مشتق از آن
-
اسم مشتق
لغتنامه دهخدا
اسم مشتق . [ اِ م ِ م ُ ت َق ق ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء مشتقه شود.
-
مشتق کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اشتق
-
مشتق شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اشتق , فرع
-
partial differentiation
مشتقگیری جزئی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرایند به دست آوردن مشتق جزئی
-
numerical differentiation
مشتقگیری عددی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] روشی تقریبی برای محاسبۀ مشتق تابع
-
logarithmic differentiation
مشتقگیری لگاریتمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
differentiable semigroup
نیمگروه مشتقپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] نیمگروهی مرکب از عملگرهای بینهایتبار مشتقپذیر
-
مشتق از زبان لا تین
دیکشنری فارسی به عربی
رومانسي
-
مشتق از< کوشک فارسی > کلا ه فرنگی
دیکشنری فارسی به عربی
کشک
-
جستوجو در متن
-
فرهان
واژهنامه آزاد
[فَ] با شکوه و بلند مرتبه. مشتق شده از فره [ ف َرْ رَ / رِ ] به معنای شأن و شوکت و شکوه و عظمت.
-
تبالة
لغتنامه دهخدا
تبالة. [ ت َ ل َ ] (ع اِ) مشتق از تبل بمعنی عقد. (از مع-ج-م البلدان ج 2 ص 358).
-
هم
لغتنامه دهخدا
هم . [ هَِ م م ] (ع ص ) پیر فانی . ج ، اهمام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نازک و نحیف ، و در این معنی مشتق از «همته النار» است ، یعنی آتش ذوبش کرد. || قدح هم ؛ قدح شکسته . (از اقرب الموارد).
-
هتل
لغتنامه دهخدا
هتل . [ هَُ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) مسافرخانه . مهمانخانه . این کلمه از اصل قدیمی کلمه هوسپیتال در زبان فرانسه ٔ باستان ، مشتق شده و در زبان انگلیسی به خانه ای که برای پذیرایی از مسافران اختصاص دارد، اطلاق شده است . (از دائرةالمعارف بریتانیکا).
-
حاصل
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - به دست آمده . 2 - نتیجه ، ثمره . 3 - نفع سود. 4 - مالیات ، خراج . 5 - باقی مانده . ؛~ ضرب نتیجه ای که از عمل ضرب کردن عددی در عدد دیگر به دست آید. ؛~ مصدر کلماتی که دال بر معنی مصدر باشند ولی از فعل مشتق نباشند. مانند: نی...