کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشتقگیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مشتق کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اشتق
-
مشتق شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اشتق , فرع
-
differentiable semigroup
نیمگروه مشتقپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] نیمگروهی مرکب از عملگرهای بینهایتبار مشتقپذیر
-
عرق گیری
لغتنامه دهخدا
عرق گیری . [ ع َ رَ ] (حامص مرکب ) کار عرق گیر. رجوع به عرق گیر شود. || (اِ مرکب ) محل و جای گرفتن عرق . جایی که عرق میگیرند. رجوع به عرق و عرق گیر شود.
-
عیب گیری
لغتنامه دهخدا
عیب گیری . [ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) عمل عیب گیر. عیب گیر بودن . عیب گرفتن . عیب شماری . عیب دیگران را نمایان کردن . رجوع به عیب گرفتن شود.
-
کام گیری
لغتنامه دهخدا
کام گیری . (حامص مرکب ) تمتع. نایل آمدن . به مراد رسیدن . رجوع به کام گرفتن شود.
-
کناره گیری
لغتنامه دهخدا
کناره گیری . [ ک َ / ک ِ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) عزلت . اعتزال . گوشه گیری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کله گیری
لغتنامه دهخدا
کله گیری . [ ک ُ ل َه ْ ] (حامص مرکب ) ابنه . (آنندراج ). عمل کله گیر : قصد پدران نشانه ٔ ناپاکی است این تاج ستانی ز کله گیری هاست . اشرف (از آنندراج ).و رجوع به کله گیر شود.
-
گشن گیری
لغتنامه دهخدا
گشن گیری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) (اصطلاح گیاه شناسی ) عبارت است از آمیختن گامت نر با گامت ماده . در این عمل چند مرحله میتوان در نظر گرفت . اول گرده افشانی ، انتقال دانه ٔ گرده به اشکال مختلف صورت میگیرد. اگر گل ، نر ماده باشد و پرچم و مادگی آن در یکجا...
-
گل گیری
لغتنامه دهخدا
گل گیری . [ ] (اِخ ) نام تیره ای از طایفه ٔ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 76).
-
گل گیری
لغتنامه دهخدا
گل گیری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل گرفتن گل چراغ . عمل گرفتن فتیله ٔ چراغ . گرفتن سوخته ٔ چراغ به گل گیر. || کم کردن گلهای درختی برای بهتر و درشت تر شدن بقیه ٔ میوه ٔ آن . گرفتن مقداری از گل درختی تامیوه ٔ آن بزرگتر و شادابتر شود. (یادداشت مؤلف ).
-
گلاب گیری
لغتنامه دهخدا
گلاب گیری . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل گلاب گرفتن . رجوع به گلاب کشیدن و گلاب گرفتن شود.
-
کشتی گیری
لغتنامه دهخدا
کشتی گیری . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) عمل کُشتی گیر. مصارعت . (ناظم الاطباء).
-
گوشه گیری
لغتنامه دهخدا
گوشه گیری . [ ش َ / ش ِ ](حامص مرکب ) عمل گوشه گیر. انزواء. اعتزال . کناره گیری . عزلت . تنهایی . تجرد. زهد. گوشه نشینی : در عین گوشه گیری بودم چو چشم مستت و اکنون شدم به مستان چون ابروی تو مایل . حافظ.گوشه گیری و سلامت هوسم بود ولی فتنه ای می کند آن...
-
گوشواره گیری
لغتنامه دهخدا
گوشواره گیری . [ گوش ْرَ / رِ ] (حامص مرکب ) عمل گوشواره گیر : گل بافت ستبرق حریری شد باد به گوشواره گیری .نظامی .