کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشتری 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
customer, client1
مشتری 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] استفادهکنندۀ نهایی هریک از محصولات پروژه که مسئولیت پذیرش تحویلیهای پروژه بر عهدۀ اوست
-
جستوجو در متن
-
Jupiter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیاره مشتری، مشتری، خورشید
-
وزِه
لهجه و گویش تهرانی
مشتری بدبده یا بد حساب،مشتری فقیر،کلک .
-
بازارپسند
لغتنامه دهخدا
بازارپسند. [ پ َ س َ ] (ن مف مرکب ) مرغوب برای مشتری . جالب برای مشتری . مشتری پسند. جلب کننده ٔ مشتری : خربزه ٔ بازارپسند.
-
customer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشتری
-
clientry
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشتری
-
cliental
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشتری
-
clientage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشتری
-
costumer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشتری
-
برجیس
واژگان مترادف و متضاد
مشتری
-
برجیس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ← مشتری
-
clientless
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بدون مشتری
-
پیشا
واژهنامه آزاد
مشتری
-
برجیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (نجوم) berjis مشتری.