کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشتاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشتاق
/moštāq/
معنی
دارای شوق و اشتیاق؛ مایل و راغب به چیزی؛ آرزومند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آرزومند، راغب، شایق، شوقمند، پرشوق، مایل، متمایل ≠ بیزار
۲. عاشق، شیفته
برابر فارسی
آرزومند
دیکشنری
ablaze, agog, aspirant, anxious, athirst, bent, cheerful, desirous, eager, forward, hungry, impatient, itchy, keen, ready, solicitous, thirsty, willing, zealous
-
جستوجوی دقیق
-
مشتاق
واژگان مترادف و متضاد
۱. آرزومند، راغب، شایق، شوقمند، پرشوق، مایل، متمایل ≠ بیزار ۲. عاشق، شیفته
-
مشتاق
فرهنگ نامها
(تلفظ: moštāq) (عربی) دارای شوق ، بسیار مایل ، آرزومند ؛ (به مجاز) عاشق ؛ (در عرفان) مشتاق کسی است که به نهایت عشق و شیفتگی رسیده است و در نزد ایشان اشتیاق یعنی شوق به لقاء حق میباشد ؛ (در اعلام) میر سیدعلی حسینی اصفهانی معروف به مشتاق از شعرای قرن ...
-
مشتاق
فرهنگ واژههای سره
آرزومند
-
مشتاق
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) آرزومند، مایل و راغب .
-
مشتاق
لغتنامه دهخدا
مشتاق . [ م ُ ] (اِخ ) ملا حسین . از ولایت شیراز است و هم در آنجا به قصه خوانی میگذرانید. این رباعی از او به نظر رسیده :هر لحظه ز من روایتی می شنوی وز قصه ٔ من شکایتی می شنوی سوز دل من فسانه می پنداری من مردم و تو حکایتی می شنوی .(از آتشکده ٔ آذر چ ش...
-
مشتاق
لغتنامه دهخدا
مشتاق . [ م ُ ] (ع ص ) (از «ش و ق ») آزمند چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آرزومند. (مهذب الاسماء). آزمند به چیزی . آرزومند. و بسیار مایل و راغب و طالب و دارای شوق . (ناظم الاطباء). خواهان : سمن بوی آن سر زلفش که مشکین کرد آفاقش عجب نی ار تبت گردد ...
-
مشتاق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moštāq دارای شوق و اشتیاق؛ مایل و راغب به چیزی؛ آرزومند.
-
مشتاق
دیکشنری فارسی به عربی
جائع , جدية , عطشان , قلق , متحمس , متلهف , منقطع التنفس , مولع , نهم
-
واژههای مشابه
-
مشتاق شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آرزومند شدن، راغب شدن، بسیار مایل شدن، شایق شدن ۲. عاشق شدن ≠ بیزار شدن، مشمئزشدن
-
مشتاق کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آرزومند کردن، راغب کردن، بسیار مایل کردن، شایق کردن ۲. عاشق کردن ≠ بیزار کردن، مشمئز کردن
-
مشتاق اصفهانی
لغتنامه دهخدا
مشتاق اصفهانی . [ م ُ ق ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میر سیدعلی مشتاق . در حدود سال 1101 هَ .ق . / 1689 م . در اصفهان زاده شده و به سال 1171 هَ .ق . در همانجا درگذشت . وی از بنیانگذاران دوره ٔ بازگشت بود و در سخن از سبک عراقی پیروی می نمود. سپس به سبک شاعران مت...
-
مشتاق وار
لغتنامه دهخدا
مشتاق وار. [م ُ ] (ق مرکب ) مشتاق مانند. آرزومندانه : گفت روزی میشدم مشتاق وارتا ببینم در بشر انوار یار.مولوی (مثنوی چ خاور ص 169).
-
بسیار مشتاق
دیکشنری فارسی به عربی
شديد الحرارة
-
مشتاق بودن
دیکشنری فارسی به عربی
اشتق