کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشتاسنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشتاسنگ
/moštāsang/
معنی
۱. فلاخن.
۲. سنگ فلاخن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشتاسنگ
فرهنگ فارسی معین
(مُ. سَ) (اِ.) فلاخن .
-
مشتاسنگ
لغتنامه دهخدا
مشتاسنگ . [ م ُ س َ ] (اِ مرکب )سنگ فلاخن . و فلاخن چیزی از پشم باشد بافته شده که شبانان بدان سنگ اندازند. (برهان ). سنگ فلاخن . (فرهنگ رشیدی ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : تیغ خوشتر ز طعنه ٔ دشمن مشت بهتر ز سنگ مشتاسنگ . علی شطرنجی (آنندراج ...
-
مشتاسنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مشتسنگ› [قدیمی] moštāsang ۱. فلاخن.۲. سنگ فلاخن.
-
جستوجو در متن
-
مشت
لغتنامه دهخدا
مشت . [ م ُ ] (اِ) معروف است که گره کردن پنجه ٔ دست باشد. (برهان ). آن جزء از دست که مابین ساعد و انگشتان واقع شده باشد. (ناظم الاطباء). گره کردن پنجه ، مأخوذ از مشتن به معنی مالیدن و سرشتن . (آنندراج ). غرفه . حثی . قبضه . چنگ . راحة دست که مجموع ا...