کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشایع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشایع
/mošāye'/
معنی
۱. کسی که از دنبال بیاید.
۲. کسی که به بدرقۀ مسافر برود؛ بدرقهکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
accompaniment, chaperon, chaperone, escort, follower
-
جستوجوی دقیق
-
مشایع
فرهنگ فارسی معین
(مُ یِ) [ ع . ] (اِفا.) بدرقه کننده ، ج . مشایعان .
-
مشایع
لغتنامه دهخدا
مشایع. [ م ُ ی ِ ] (ع ص ) لاحق و پس آینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
مشایع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mošāye' ۱. کسی که از دنبال بیاید.۲. کسی که به بدرقۀ مسافر برود؛ بدرقهکننده.
-
جستوجو در متن
-
مشایعان
لغتنامه دهخدا
مشایعان . [ م ُ ی ِ ] (ع ص ، اِ) تثنیه ٔ مشایع. یقال هما مشایعان ، آن دو نفر شریک اند. (ناظم الاطباء).
-
شیاع
لغتنامه دهخدا
شیاع . (ع مص ) شاع . شیع. شیوع . مشایع. شیعوعة. شیعان . آشکارا و فاش شدن خبر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).- به حد شیاع رسیدن ؛ همه کس از آن با خبر شدن .|| همراهی کردن ، و منه قول العرب فی الوداع : «شاعکم السلام ؛ ای تبعکم ». (از اقرب الموارد). ب...