کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشاورۀ اجباری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مجلس مشاوره
دیکشنری فارسی به عربی
لجنة
-
مشاوره كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استشار
-
premarital counseling
مشاورۀ پیش از ازدواج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مشاورهای برای آمادهسازی دو طرف برای حل مسائل احتمالی ازدواج و زندگی مشترک
-
voluntary counselling and testing, client-initiated testing and counselling
مشاوره و آزمایش داوطلبانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مشاوره و آزمایشی که به خواست مُراجع و برای تشخیص بیماری ناکا و ایجاد آمادگی برای پذیرش آن انجام میشود اختـ . ماد VCT
-
counseling interview
مصاحبۀ مشاورهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مصاحبۀ اولیه برای ارائۀ راهنمایی و مشاوره
-
counseling relationship
رابطۀ مشاورهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] تعامل و رابطۀ حرفهای بین مُراجع و مشاور که مشخصۀ آن همدلی و صداقت بین آن دو است
-
counseling psychologist
روانشناس مشاورهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] روانشناسی که در حیطههای تخصصی، نظیر مشاورۀ حرفهای و تربیتی و سالمندی و ازدواج، آموزش دیده است و برای ایجاد سازگاری در مُراجع و بهرهگیری از حداکثر تواناییهای او فعالیت میکند
-
counseling psychology
روانشناسی مشاورهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] شاخهای از روانشناسی که تسهیلکنندۀ عملکرد فردی و بینِفردی در طول زندگی است و بر موضوعات هیجانی و اجتماعی و حرفهای و آموزشی و تحولی و نظیر آن تأکید دارد
-
مشاوره دو نفری
دیکشنری فارسی به عربی
مستشار
-
با حضّار مشاوره كرد
دیکشنری فارسی به عربی
استشار المجتمعين
-
عدم مشاوره در تصمیم گیریها
دیکشنری فارسی به عربی
احْتکارُ القَرار
-
جستوجو در متن
-
دانشگاه
لغتنامه دهخدا
دانشگاه . [ ن ِ ] (اِ مرکب ) دانشگه . محل دانش . جای دانش . جای علم . || اصطلاحاً مؤسسه ای که تعلیم درجات عالیه ٔ علوم و فنون و ادبیات و فلسفه و هنر کند. این کلمه بجای اونیورسیته بکار رفته است . دانشگاه شعبه هایی بنام دانشکده خواهدداشت و هر دانشکده ...