کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشاهده کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشاهده کردن
مترادف و متضاد
۱. دیدن، نگریستن، تماشا کردن
۲. رویت کردن
برابر فارسی
تماشا کردن، درنگریستن
دیکشنری
behold, note, notice, observe, remark, watch
-
جستوجوی دقیق
-
مشاهده کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دیدن، نگریستن، تماشا کردن ۲. رویت کردن
-
مشاهده کردن
فرهنگ واژههای سره
تماشا کردن، درنگریستن
-
مشاهده کردن
لغتنامه دهخدا
مشاهده کردن . [ م ُ هََ / هَِ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مشاهده نمودن . (ناظم الاطباء). مشاهدت کردن . دیدن . نگریستن . معاینه کردن : چشم اقبال پشت نصرت در نصار فتح مشاهده نکرده است . (سندبادنامه ص 16). شجاعت و دلاوری اسکندررا که مرةً بعد اخری مشاهده...
-
مشاهده کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ادرک , انظر , شاهد , لاحظ
-
واژههای مشابه
-
مشاهده شدن
واژگان مترادف و متضاد
دیدهشدن، رویت شدن
-
influential observation
مشاهدۀ مؤثر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] مشاهدهای که حذف آن از دادهها اثر زیادی بر استنباط آماری داشته باشد
-
اصحاب مشاهده
لغتنامه دهخدا
اصحاب مشاهده . [ اَ ب ِ م ُ هََ دَ ] (اِخ ) در تداول حکمت اشراق ، عبارتند از: فیثاغورث و انباذقلس و هرمس و جز آنان . و این گروه در برابر اصحاب اشراق باشند. رجوع به حکمت اشراق چ کربن ص 162 و 156 شود.
-
قابل مشاهده
دیکشنری فارسی به عربی
جدير بالملاحظة
-
غیرقابل مشاهده
دیکشنری فارسی به عربی
مخفي
-
مشاهده کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مراقب
-
مشاهده کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِرتَأي
-
observational study, nonexperimental study
مطالعۀ مشاهدهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، علوم سلامت] مطالعۀ همهگیرشناختی که هیچگونه مداخلهای در آن انجام نمیشود و دادهها ازطریق مشاهده جمعآوری میشود
-
vicarious learning, observational learning
یادگیری مشاهدهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] کسب اطلاعات یا مهارت یا رفتار با مشاهدۀ عملکرد دیگران، چه بهصورت مستقیم و چه ازطریق رسانهای مانند فیلم
-
observable quantity
کمیت مشاهدهپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] هر کمیت فیزیکی قابلاندازهگیری