کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشاهده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشاهده
/mošāhede/
معنی
۱. به چشم دیدن؛ نگریستن؛ نگاه کردن.
۲. (اسم) صورت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. دید، دیدار، رویت، مشاهدت، معاینه، نظارت، نظاره
۲. نظر، نگاه، نگرش
۳. دیدن، نظاره کردن، نگاه کردن، نگریستن
برابر فارسی
دیدن، هم بینی، برنگری، تماشا، نگریستن
فعل
بن گذشته: مشاهده کرد
بن حال: مشاهده کن
دیکشنری
note, observation, sighting
-
جستوجوی دقیق
-
مشاهده
واژگان مترادف و متضاد
۱. دید، دیدار، رویت، مشاهدت، معاینه، نظارت، نظاره ۲. نظر، نگاه، نگرش ۳. دیدن، نظاره کردن، نگاه کردن، نگریستن
-
مشاهده
فرهنگ واژههای سره
دیدن، هم بینی، برنگری، تماشا، نگریستن
-
مشاهده
فرهنگ فارسی معین
(مُ هَ دَ) [ ع . مشاهدة ] (مص م .) دیدن ، نگاه کردن .
-
مشاهده
لغتنامه دهخدا
مشاهده . [ م ُ هََ / هَِ دَ / دِ ] (از ع ، اِمص ) دیدن . (غیاث ). مأخوذ از عربی ، ملاحظه و معاینه و ادراک با چشم و بینش و نگاه ونظر. (ناظم الاطباء). مشاهدت . دیدن . معاینه . دیدار. یکدیگر را رویاروی دیدن : بعد مسافت از مشاهده ٔ حال و کشف کار او مانع...
-
مشاهده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مشاهَدَة] mošāhede ۱. به چشم دیدن؛ نگریستن؛ نگاه کردن.۲. (اسم) صورت.
-
مشاهده
دیکشنری فارسی به عربی
ملاحظة
-
واژههای مشابه
-
مشاهدة
لغتنامه دهخدا
مشاهدة. [ م ُ هََ دَ ] (ع مص ) دیدن . معاینه کردن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). || با کسی در جائی حاضر بودن . (آنندراج ). || ادراک به یکی از حواس ظاهری یا باطنی . (از محیط المحیط) (از اقرب الم...
-
مشاهده شدن
واژگان مترادف و متضاد
دیدهشدن، رویت شدن
-
مشاهده کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. دیدن، نگریستن، تماشا کردن ۲. رویت کردن
-
influential observation
مشاهدۀ مؤثر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] مشاهدهای که حذف آن از دادهها اثر زیادی بر استنباط آماری داشته باشد
-
مشاهده کردن
فرهنگ واژههای سره
تماشا کردن، درنگریستن
-
مشاهده کردن
لغتنامه دهخدا
مشاهده کردن . [ م ُ هََ / هَِ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مشاهده نمودن . (ناظم الاطباء). مشاهدت کردن . دیدن . نگریستن . معاینه کردن : چشم اقبال پشت نصرت در نصار فتح مشاهده نکرده است . (سندبادنامه ص 16). شجاعت و دلاوری اسکندررا که مرةً بعد اخری مشاهده...
-
مشاهده نمودن
لغتنامه دهخدا
مشاهده نمودن . [ م ُ هََ / هَِ دَ / دِ ن ُ / ن ِ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) مشاهده کردن . دیدن . نگریستن . نگاه کردن . نظر نمودن . ملاحظه کردن . معاینه نمودن . (از ناظم الاطباء) : ای بت صاحبدلان مشاهده بنمای تا تو ببینیم و خویشتن نپرستیم . سعدی (کلیات چ م...
-
اصحاب مشاهده
لغتنامه دهخدا
اصحاب مشاهده . [ اَ ب ِ م ُ هََ دَ ] (اِخ ) در تداول حکمت اشراق ، عبارتند از: فیثاغورث و انباذقلس و هرمس و جز آنان . و این گروه در برابر اصحاب اشراق باشند. رجوع به حکمت اشراق چ کربن ص 162 و 156 شود.