کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشاطه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشاطه
/maššāte/
معنی
۱. شانهکننده.
۲. [مجاز] آرایشگر زنی که حرفۀ او آرایش کردن زنان دیگر است.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آرایشگر، ماشطه
۲. شانهزننده، شانهکننده
دیکشنری
beautician
-
جستوجوی دقیق
-
مشاطه
واژگان مترادف و متضاد
۱. آرایشگر، ماشطه ۲. شانهزننده، شانهکننده
-
مشاطه
فرهنگ فارسی معین
(مَ شّ طِ) [ ع . مشاطة ] (ص .) آرایش کنندة زن ، آرایشگر.
-
مشاطه
لغتنامه دهخدا
مشاطه . [ م َش ْ شا طَ ] (ع ص ) بزک کننده و آرایش کننده ٔ عروس . (ناظم الاطباء). زن شانه کش .و در عرف زنی که عروس را بیاراید و در هندوستان دلاله ٔ نکاح را گویند و فارسیان به تخفیف نیز استعمال کنند. (از غیاث ) (آنندراج ). ماشطه . عروس آرای . (یادداشت ...
-
مشاطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مشّاطَة] [قدیمی] maššāte ۱. شانهکننده.۲. [مجاز] آرایشگر زنی که حرفۀ او آرایش کردن زنان دیگر است.
-
مشاطه
دیکشنری فارسی به عربی
مجمل
-
واژههای مشابه
-
مشاطة
لغتنامه دهخدا
مشاطة. [ م َش ْ شا طَ ] (ع ص ) دختری که خوب شانه کند. ج ، مشّاطات . (از اقرب الموارد). ماشِطه . زنی که نیک شانه زند و آن را حرفه ٔ خود سازد. (از المنجد). و رجوع به ماشطه و مدخل بعد شود.
-
مشاطة
لغتنامه دهخدا
مشاطة. [ م ِ طَ ] (ع اِمص ) صنعت شانه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شغل و صنعت شانه کردن . (ناظم الاطباء). حرفه ٔ ماشطه (زن شانه کننده و آرایشگر). (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).
-
مشاطة
لغتنامه دهخدا
مشاطة. [ م ُ شاطْ طَ ] (ع مص ) (از «ش ط ط») نبرد کردن کسی را در دور رفتن . یقال : شاطّه اذا غالبه فی الشطط.(منتهی الارب ). غالب آمدن بر کسی در اشطاط. (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). شاطه مشاطة؛ غالب آمد او را در جور کردن بر کسی و دور شدن و در رفتن...
-
مشاطة
لغتنامه دهخدا
مشاطة. [ م ُ طَ ](ع اِ) آنچه بیفتد از موی در وقت شانه کردن . (مهذب الاسماء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). موی که بر شانه برافتد. (منتهی الارب ). مویی که در شانه کردن برافتد و ساقط شود. (ناظم الاطباء). آنچه بیفتد از موی ، گاه شانه کردن . (یادداش...
-
مشاطه وار
لغتنامه دهخدا
مشاطه وار. [ م َش ْ شا / م َ طَ / طِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) همچون آرایشگر. همچون مشاطه . مشاطه گونه . مانند مشاطه : از بهر عروسان فکرتت راآرایش مشاطه وار دارد. مسعودسعد (دیوان ص 100).صبح ... مشاطه وار کُله ٔ ظلمانی ... برداشت . (کلیله و دمنه ).در باغ چ...
-
مشاطه وار
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] maššātevār همچون مشاطه؛ مانند مشاطگان: ◻︎ در باغ چو شد باد صبا دایهٴ گل / بربست مشاطهوار پیرایهٴ گل (حافظ: ۱۱۱۰).
-
جستوجو در متن
-
بَن اِنّاز
لهجه و گویش بختیاری
ban ennâz بندانداز، مشّاطه.
-
ماشطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: ماشطَة] [قدیمی] māšete زن آرایشگر؛ مشاطه.