کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشارع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشارع
/mašāre'/
معنی
= مشرع
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مشارع
فرهنگ فارسی معین
(مَ رِ) [ ع . ] (اِ.) جِ مشرع و مشرعه ؛ راه ها.
-
مشارع
لغتنامه دهخدا
مشارع . [ م َ رِ] (ع اِ) راهها. ج ِ مشرع ، که اسم ظرف باشد مأخوذ از شرع که به معنی راه گشادن است . (از غیاث ) (از آنندراج ). ج ِ مَشرَع . (دهار). ج ِ مَشرعة. (ناظم الاطباء). ج ِ مَشرع و مَشرعة و مَشرُعة. (اقرب الموارد) (محیط المحیط) : و از منابع عدل...
-
مشارع
دیکشنری عربی به فارسی
طرف دعوي , مرافعه کننده
-
مشارع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مشرعه] [قدیمی] mašāre' = مشرع
-
جستوجو در متن
-
طرف دعوی
دیکشنری فارسی به عربی
مشارع
-
مرافعه کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مشارع
-
حتود
لغتنامه دهخدا
حتود.[ ح ُ ] (ع اِ) مشارع . (منتهی الارب ) (قطر المحیط).
-
مشرع
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای آب . 2 - جای نوشیدن آب . ج . مشارع .
-
مشرع
لغتنامه دهخدا
مشرع . [ م َ رَ ] (ع اِ) آبشخور. ج ، مشارع . (مهذب الاسماء). آبخور. (دهار). آبخور. آبشخور. مشرب . شریعة. مورد. ورد. منهل . ج ، مشارع . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جای به آب درآمدن . (از اقرب الموارد) : سیراف در قدیم شهری بزرگ بوده است . و مشرع بوزیه...
-
شوائب
لغتنامه دهخدا
شوائب . [ ش َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ شائبة. (منتهی الارب ). آمیزشها و آمیختگیها و آلودگیها. (غیاث اللغات ). اقذار. ادناس : شوائب کدورت از مشارع و مشارب آن مملکت برخاست . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 213). ما نیز در اقسام اسقام و نوائب اوصاب و شوائب ... مغرور و مس...
-
نحاس
لغتنامه دهخدا
نحاس . [ ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم بن محمد شافعی دمشقی دمیاطی ، ملقب به محیی الدین . از فضلای قرن نهم هجری است . وی در فتنه ٔ تیمور از دمشق به دمیاط رفت و به سال 814 هَ . ق . درگذشت . از تألیفات اوست : 1- تنبیه الغافلین عن اعمال الجاهلین ، در بدع و ام...
-
مشارب
لغتنامه دهخدا
مشارب . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مَشرَبة و مَشرُبة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ مَشرَب . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (دهار). ج ِ مِشرَبة. (ناظم الاطباء). آشامیدنی ها. (غیاث ) (آنندراج ) : زاهد کسی باشد که او را بدانچه تعلق به دنی...
-
مشرعة
لغتنامه دهخدا
مشرعة. [ م َ رَ ع َ ] (ع اِ) جای به آب درآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). جای به آب درآمدن و آبشخور. (آنندراج ). جای آب خوردن . (غیاث ). ج ، مَشارع . (اقرب الموارد) (محیط المحیط) : شهرکی ساخت بنیاد آن از سنگ و ...
-
مناهل
لغتنامه دهخدا
مناهل . [ م َ هَِ ] (ع اِ) ج ِ مَنهَل . (دهار) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جمع منهل که به معنی چشمه باشد. (غیاث ) (آنندراج ). آبشخورها. سرچشمه ها: اگر چه آن چشمه ٔ مکارم را مناهل آنجاست ... (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 346). در رزادیق و رساتیق می گ...