کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مشابهت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مشابهت
/mošābehat/
معنی
۱. شبیه هم بودن؛ مانند هم شدن.
۲. همانندی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تشابه، شباهت، مانندگی، همانندی، همسانی
۲. مانندهمبودن، به یکدیگر شباهت داشتن، شبیه بودن ≠ تفاوت، تمایز
دیکشنری
affinity, alliance, approximation, comparison, conformity, correspondence, equation
-
جستوجوی دقیق
-
مشابهت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تشابه، شباهت، مانندگی، همانندی، همسانی ۲. مانندهمبودن، به یکدیگر شباهت داشتن، شبیه بودن ≠ تفاوت، تمایز
-
مشابهت
فرهنگ فارسی معین
(مُ بِ هَ) [ ع . مشابهة ] (مص ل .) مانند بودن ، شبیه بودن .
-
مشابهت
لغتنامه دهخدا
مشابهت . [ م ُ ب ِ / ب َ هََ ] (از ع ، اِمص ) مانندگی . شباهت . همشکلی . مقابله ٔ چیزهای برابر و مانند هم . (از ناظم الاطباء). شباهت . همانندی با کسی یا چیزی . تشابه . شباهت . مانستن . مشاکلت . مضارعت . مضاهات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مشابهت م...
-
مشابهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مشابـَهة] mošābehat ۱. شبیه هم بودن؛ مانند هم شدن.۲. همانندی.
-
واژههای مشابه
-
مشابهت داشتن
واژگان مترادف و متضاد
شبیه بودن، همانند بودن، ماننده بودن، همسانبودن
-
حرف مشابهت
لغتنامه دهخدا
حرف مشابهت . [ ح َ ف ِ م ُ ب َ / ب ِ هََ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس چنین آورده است . رجوع به حرف تشبیه شود.
-
واژههای همآوا
-
مشابهة
لغتنامه دهخدا
مشابهة. [ م ُ ب َ هََ ] (ع مص ) مماثلت . (تاج المصادر بیهقی ). مشاکلت . (مجمل اللغة). مانند و مشاکل و مجانس کسی یا چیزی شدن . (از محیط المحیط).
-
جستوجو در متن
-
همانندی
واژگان مترادف و متضاد
تشابه، شباهت، مانندگی، مشابهت، مشابهت، همسانی
-
analogism
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشابهت
-
مضارعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مضارعَة] [قدیمی] mozāre'at ۱. مانند و شبیه یکدیگر شدن.۲. مشابهت.
-
شبه
فرهنگ فارسی معین
(شَ بَ) [ ع . ] (اِمص .) مشابهت .
-
مانستن
فرهنگ فارسی معین
(نِ تَ) (مص ل .) مانند شدن ، مشابهت داشتن .