کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مس و تِس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مس و تِس
فرهنگ گنجواژه
ظرف مسی.
-
واژههای مشابه
-
مَسِّ
فرهنگ واژگان قرآن
تماس
-
مَسَّ
فرهنگ واژگان قرآن
رسيد - تماس پیدا کرد (کلمه مس که در لغت به معناي تماس گرفتن دو چيز با يکديگر است)
-
مَسّ
لهجه و گویش بختیاری
mass 1. مست؛ 2. فَربه، سرحال.
-
مس مس
فرهنگ فارسی معین
(مِ مِ) (ق .) (عا.) آهستگی ، کُندی .
-
مِس مِس
لهجه و گویش تهرانی
مسامحه، سهلانگاری
-
Copper Age
عصر مس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] ← مسسنگی
-
مس پالای
لغتنامه دهخدا
مس پالای . [ م ِ ] (نف مرکب ) پالاینده ٔ مس .- کوره ٔ مس پالای ؛ کوره ٔ پالاینده ٔ مس .- خاکستر کوره ٔ مس پالای ؛ این خاکستر را صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی جزو ادویه ٔمرهم جراحت عصب نام میبرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
مس سوخته
لغتنامه دهخدا
مس سوخته . [ م ِ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) اسم فارسی راسخ است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
مس-امحةً
لغتنامه دهخدا
مس-امحةً. [ م ُ م َ ح َ تَن ْ ] (ع ق ) از روی مسامحه . با سهل انگاری . با اهمال .
-
شیر مَس
لهجه و گویش بختیاری
šir-mas شیر مَست، کودکى که دو سال یا بیش از آن شیر مادر بخورد، برّهاى که همه شیر مادرش را بخورد.
-
مس مسو
لهجه و گویش تهرانی
مسامحه کار
-
کوه مس
واژهنامه آزاد
نام محلی کوه فشارک(مارشنان)در هفتادو پنج کیلومتری اصفهان جاده نایین روستای فشارک
-
copper displacement test
آزمون جابهجایی مس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی] آزمونی برای تعیین تمیزی سطح فولاد با غوطهور کردن فلز در محلول مسسولفات که در آن در نقاط فاقد آلودگی سطح فلز پوشش یکنواختی از مس مینشیند