کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسیل
/masil/
معنی
مجرای آب؛ محل عبور سیل؛ جای سیلگیر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آبراه، آبکند، سیلزار، سیلگیر، سیلریز
برابر فارسی
خشکرود، آبراه
دیکشنری
ravine, wadi
-
جستوجوی دقیق
-
مسیل
واژگان مترادف و متضاد
آبراه، آبکند، سیلزار، سیلگیر، سیلریز
-
مسیل
فرهنگ واژههای سره
خشکرود، آبراه
-
مسیل
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) جای سیل گیر، محل عبور سیل ، بستر سیل .
-
مسیل
لغتنامه دهخدا
مسیل . [ م َ ] (ع اِ) آب رو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). جای روان شدن آب . (غیاث ). جای رفتن آب . (از فرهنگ نظام ). راه گذر آب هر جا که باشد. (مهذب الاسماء) (دهار). گذرگاه آب . آب کند. راه گذر آب به نشیب . راه گذر هین . ره...
-
مسیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مسایل] masil مجرای آب؛ محل عبور سیل؛ جای سیلگیر.
-
مسیل
دیکشنری فارسی به عربی
جدول
-
واژههای همآوا
-
مثیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] masil شبیه؛ مانند.
-
مثیل
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص .) شبیه ، مانند، همانند.
-
مثیل
لغتنامه دهخدا
مثیل . [ م َ ] (ع ص ) مانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شبه و نظیر. (اقرب الموارد) : مثل نبود لیک آن باشد مثیل تا کند عقل محمد را گسیل . مولوی (مثنوی چ خاور ص 353). || فاضل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فاضل . ج ، مُثُل ....
-
مثیل
لغتنامه دهخدا
مثیل . [ م َث ْ ی َ ] (ع ص ) رجوع به مَثیَلَه شود.
-
مثیل
لغتنامه دهخدا
مثیل . [ م ِ ] (ع اِ) اماله ٔ مثال . (غیاث ) (آنندراج ). ممال مثال همچون سلیح ، رکیب و ...
-
مثیل
لغتنامه دهخدا
مثیل . [ م ُ ث َ ] (ع اِ مصغر) مصغر مِثْل . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). هو مثیل هذا، در صورتی گویند که مشبه به حقیر باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
mosel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسیل