کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسکرات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسکرات
معنی
(مُ کِ) [ ع . ] (ص .) جِ مسکره ؛ مست کننده ها، نوشابه های الکلی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
alcoholic
-
جستوجوی دقیق
-
مسکرات
فرهنگ فارسی معین
(مُ کِ) [ ع . ] (ص .) جِ مسکره ؛ مست کننده ها، نوشابه های الکلی .
-
مسکرات
لغتنامه دهخدا
مسکرات . [ م ُ ک ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسکر و مسکرة. آن چیزها که نشئه و مستی آرد، مثل شراب و بنگ و امثال آن . (غیاث ). مستی آورندگان . رجوع به مسکر شود.
-
واژههای مشابه
-
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
دیکشنری فارسی به عربی
امتناع عن شرب الکحول
-
جستوجو در متن
-
prohibitionist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ممنوعیت، طرفدار منع مسکرات
-
prohibitionists
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ممنوعیت ها، طرفدار منع مسکرات
-
امتناع عن شرب الکحول
دیکشنری عربی به فارسی
پيروي از اصل منع استعمال مسکرات
-
قازورات
واژهنامه آزاد
کم اهمیت، پست؛ (مسکرات) بی اثر، بی خاصیت.
-
خمرمحال
لغتنامه دهخدا
خمرمحال . [ خ َ م َ ] (اِ مرکب )جایی که در آنجا شراب و عرق و سایر مسکرات مایع فروشند. || قسمتی از مالیات که از فروختن عرق و سایر مسکرات مایع دریافت میشود. (ناظم الاطباء).
-
زودمست
لغتنامه دهخدا
زودمست . [ م َ ] (ص مرکب ) آنکه به زودی به اندک خوردن شراب مست شود. (آنندراج ). کسی که از اثر مسکرات بسرعت مست می گردد. (ناظم الاطباء).
-
بنگاب
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) مایعی که با جوشاندنِ برگ شاهدانه در آب یا شیر بدست می آورند و مانند مُسکرات می نوشند.
-
شرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] šorb ۱. نوشیدن آشامیدن.۲. [مجاز] نوشیدن شراب یا سایر مسکرات.〈 شرب مدام: [قدیمی] شراب خوردن دایم.
-
مَسْتُوم
لهجه و گویش گنابادی
mastom در گویش گنابادی به معانی مست هستم با مسکرات ، میخواستم ، طلب داشتم ، مست هستم با برانگیختگی شهوت جنسی ، عاشق هستم ، میباشد.
-
نشئة
لغتنامه دهخدا
نشئة. [ ن َ ءَ / ءِ ] (از ع ، اِ) حالت سرور و فرحی که از خوردن مسکرات پدید می آید. (ناظم الاطباء). رجوع به نشأه و نشوه شود. || آفرینش . (ناظم الاطباء).- آن نشئه ؛ قیامت . (ناظم الاطباء).- این نشئه ؛ این جهان . (ناظم الاطباء).