کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسوحات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسوحات
لغتنامه دهخدا
مسوحات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مسوح و مسوحة. مطلقاً داروهائی را گویند که بوسیله ٔ دستها ببدن آدمی مالش دهند. (از بحر الجواهر) : دراطلیه و مسوحات ملذذ جهت تقویت باه . (از کتاب هدایةالملوک ابن الفقیه اصفهانی از یادداشت مرحوم دهخدا).ادهان مرکبه . مسوحا. و ...
-
جستوجو در متن
-
مسوحا
لغتنامه دهخدا
مسوحا. [ م َ ] (ع اِ) ادهان مرکبه . مسوحات . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مسوحة
لغتنامه دهخدا
مسوحة. [ م َ ح َ ] (ع اِ) تأنیث مسوح . ج ، مسوحات . و رجوع به مسوح شود.
-
مسوح
لغتنامه دهخدا
مسوح . [ م َ ] (ع اِ) آنچه در مالیدن آن بر بدن بسیار مبالغه در دَلک عضو نکنند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). داروئی که بوسیله ٔ آن بدن را مسح کنند. (از بحر الجواهر). ج ، مسوحات .
-
غار
لغتنامه دهخدا
غار. (ع اِ) درخت غار. شجرالغار.رند. مابهشتان . دانیمو. برگ بو. سقلیموس . ذافنی . لوره . باهشتان . لادرس . سنگ . امیر اوفوسدونس . دهمست . نباتی خوشبوی . (منتهی الارب ) (بحرالفضائل ). || درختی است بزرگ روغن دار و منه دهن الغار. (منتهی الارب ). درختی اس...