کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسوجر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسوجر
/moso[w]jar/
معنی
قلادهبرگردن: دیو مسوجر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسوجر
لغتنامه دهخدا
مسوجر. [ م ُ س َ ج َ ] (ع ص ) سگ باساجور. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). و ساجور چوبی است که بر گردن سگ بندند تا از سوراخ رز نتواند درشدن به انگور خوردن . (آنندراج ). || شَعر مسوجر؛ موی فروهشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
مسوجر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مسَوجر] [قدیمی] moso[w]jar قلادهبرگردن: دیو مسوجر.