کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسندالیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسندالیه
/mosnadon'elayh/
معنی
= نهاد
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
نهاد ≠ مسند، گزاره
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسندالیه
واژگان مترادف و متضاد
نهاد ≠ مسند، گزاره
-
مسندالیه
لغتنامه دهخدا
مسندالیه . [ م ُ ن َ دُن ْ اِ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آنچه به آن اسناد دهند و بدان منسوب گردانند. (ناظم الاطباء). اسناد داده شده ٔ به او. || (اصطلاح منطق ) در اصطلاح منطق ، مقابل محمول ، مقابل مسند و موضوع . محکوم علیه . || (اصطلاح نحو) در ...
-
مسندالیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] (ادبی) mosnadon'elayh = نهاد
-
واژههای مشابه
-
تأکید مسندالیه
لغتنامه دهخدا
تأکید مسندالیه . [ ت َءْ دِ م ُ ن َ دُن ْ اِ ل َی ْه ْ ] (ترکیب اضافی ) تأکید مسندٌالیه برای چند چیز است : 1 - تقریر و تأکید مثل : «جاء زید زید» و مثل این شعر سنایی :گرچه بر خود بپوشی از پی فرع از درون شرم دار شرم از شرع . (تأمل ).2 - دفع توهم تج...
-
جستوجو در متن
-
گزاره
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) مسند، عبارتی که آگاهی نسبت به مسندالیه می دهد.
-
reflexive pronoun
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضعف انعکاسی، ضمیر مرجوع بفاعل یا مسندالیه، ضمیرفاعلی
-
بست
واژهنامه آزاد
فعل اسنادی را گوییم. نمونه:نهاد و گزارا و بست همان مسند و مسندالیه و فعل اسنادی هستند.
-
مسند
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسناددادهشده، نسبتداده شده ۲. محمول، محکومبه ۳. مجموعه مدون احادیث ۴. ≠ مسندالیه
-
مرا
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (ضم .+ علامت مفعول و غیره ) من را، آن را در موارد ذیل آید: 1 - به صورت مفعول . 2 - به صورت مسندالیه . 3 - به معنی «برای من ».
-
مسندبه
لغتنامه دهخدا
مسندبه . [ م ُ ن َ دُن ْ ب ِه ْ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) آنچه آن را اسناد دهند. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح نحو) در اصطلاح نحویان ، خبر را گویند، مقابل مسندالیه . مسند. و رجوع به مسند شود.
-
فاعلی
لغتنامه دهخدا
فاعلی . [ ع ِ ] (ص نسبی ) منسوب به فاعل . رجوع به فاعل شود.- حالت فاعلی (اسنادی ) ؛ آن است که اسم فاعل یا مسندالیه واقع شود. (از دستور زبان فارسی پنج استاد چ دانشگاه ج 1 ص 35). این حالت را فاعلیت هم گفته اند.- صفت فاعلی . رجوع به صفت شود.- علت فاعلی...
-
تأکید مثل
لغتنامه دهخدا
تأکید مثل . [ ت َءْ دِ م َ ث َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یکی از جهات توصیف مسندالیه تأکید مثل است چون :«امس الدابر» و «نفحة واحدة» و مثل این شعر سعدی :آتش سوزان نکند با سپندآنچه کند دود دل مستمند.رجوع به هنجار گفتار نصراﷲ تقوی ص 44 و رجوع به تأکی...
-
جمله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جملَة، جمع: جُمَل] jomle ۱. (ادبی) در دستور زبان، کلام و سخنی که مفید معنی بوده و مرکب از مسند و مسندالیه باشد.۲. (صفت) همه؛ همگی.۳. (ضمیر) همه؛ همگی.۴. (قید) تماماً.۵. (اسم) خلاصه.〈 جملهٴ شرطیه: (ادبی) در نحو، جملهای که در آن ادات...