کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسند
/masnad/
معنی
۱. تکیهگاه.
۲. [مجاز] مقامومرتبه. [قدیمی] نوعی بالش بزرگ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اسناددادهشده، نسبتداده شده
۲. محمول، محکومبه
۳. مجموعه مدون احادیث
۴. ≠ مسندالیه
دیکشنری
bench, office, seat
-
جستوجوی دقیق
-
مسند
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسناددادهشده، نسبتداده شده ۲. محمول، محکومبه ۳. مجموعه مدون احادیث ۴. ≠ مسندالیه
-
مسند
واژگان مترادف و متضاد
۱. اورنگ، تخت، تکیهگاه، سریر، عرش، کرسی ۲. بالش، پشتی، پیشگاه ۳. جاه، مرتبه، مقام ۴. خبر ۵. محکومبه، محمول، مسند
-
مسند
فرهنگ فارسی معین
(مَ نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - تکیه گاه . 2 - بالش بزرگ . 3 - مقام ، مرتبه . 4 - فرشی گرانبها که بالای اطاق می افکندند و بزرگان بر آن جلوس می کردند.
-
مسند
فرهنگ فارسی معین
(مَ نَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - نسبت داده شده . 2 - چیزی که به آن تکیه شود. 3 - یکی از ارکان اصلی جمله .
-
مسند
لغتنامه دهخدا
مسند. [ م َ ن َ ] (ص ) حرامزاده . (ناظم الاطباء) (شعوری ) . || تنبل و هیچکاره . || دروغگوی . لاف گوی . گزافه گوی . || بدذات و بدکردار. (از ناظم الاطباء).
-
مسند
لغتنامه دهخدا
مسند. [ م َ ن َ ] (ع اِ) جائی که بر آن می نشینند و بر آن تکیه میکنند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بالش بزرگ . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). پشتی . (ناظم الاطباء). تکیه بالش . تکیه گاه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ت...
-
مسند
لغتنامه دهخدا
مسند. [ م ِ ن َ ] (ع اِ) هر چیز که بر آن تکیه کرده شود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بالش بزرگ . (دهار).
-
مسند
لغتنامه دهخدا
مسند. [ م ُ س َن ْ ن َ ] (ع ص ) پوشانیده شده از چادر و لباس «سَنَد». (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || بر یکدیگر نهاده . (یادداشت مرحوم دهخدا). || بر دیوار فروکرده . (یادداشت مرحوم دهخدا). || برافراشته شده . (یادداشت مرحوم دهخدا). || منظم : وآن...
-
مسند
لغتنامه دهخدا
مسند. [ م ُ ن َ ] (ع ص ، اِ) روزگار. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (دهار). دهر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زمانه . (آنندراج ). || اسنادشده . (از منتهی الارب ). اسنادداده . || (اصطلاح حدیث ) در اصطلاح محدثین ، حدیثی که ...
-
مسند
لغتنامه دهخدا
مسند. [ م ُ ن ِ ] (ع ص ) آنچه سبب تکیه دادن میشود. || کسی که ایراد میکند و تقریر می نماید گواهی دیگری را. (ناظم الاطباء).
-
مسند
دیکشنری عربی به فارسی
متکا , نازبالش , کوسن , مخده , زيرسازي , وسيله اي که شبيه تشک باشد , با کوسن وبالش نرم مزين کردن , لا يه گذاشتن , چنبره
-
مسند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مساند] masnad ۱. تکیهگاه.۲. [مجاز] مقامومرتبه. [قدیمی] نوعی بالش بزرگ.
-
مسند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mosnad ۱. اسناد دادهشده؛ نسبتدادهشده.۲. (ادبی) = گزاره۳. حدیثی که به گویندۀ آن اسناد شود.
-
مسند
دیکشنری فارسی به عربی
مقعد