کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسمع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسمع
/mesma'/
معنی
گوش.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسمع
فرهنگ فارسی معین
(مِ مَ) [ ع . ] (اِ.) گوش . ج . مسامع .
-
مسمع
لغتنامه دهخدا
مسمع. [ م َ م َ ] (ع اِ) سوراخ گوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مِسمَع. و رجوع به مسمع شود. || گوش . ج ، مَسامع. (دهار). مِسمَع. و رجوع به مسمع شود. || جائی که از آنجای شنیده میشود: هو منّی بمرأی و مسمع؛ جائی است که می بینم او را و می...
-
مسمع
لغتنامه دهخدا
مسمع. [ م ِ م َ ] (اِخ ) ابن مالک بن مسمع الشیبانی که از طرف عبدالملک بن مروان خلیفه ٔ اموی در سنه ٔ 86 هَ .ق . پس از عبدالرحمن بن سلیم الکنانی به حکومت سیستان منصوب شد و در همان سال در سیستان وفات یافت . (تاریخ سیستان ص 118).
-
مسمع
لغتنامه دهخدا
مسمع. [ م ِ م َ ] (اِخ ) نام پدر قبیله ای از تازیان . ج ، مَسامعة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
مسمع
لغتنامه دهخدا
مسمع. [ م ِ م َ ] (ع اِ) گوش . ج ، مَسامع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مِسمعة. و رجوع به مسمعة شود. || سوراخ گوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مَسمع. و رجوع به مَسمع شود. || گوشه ٔدلو. (منتهی ...
-
مسمع
لغتنامه دهخدا
مسمع. [ م ُ س َ م م َ ] (ع ص ) مقید بازنجیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
مسمع
لغتنامه دهخدا
مسمع. [ م ُ س َم ْ م ِ ] (ع ص ) فحش دهنده و بدزبان . (ناظم الاطباء). تشنیعکننده . (از منتهی الارب ).
-
مسمع
لغتنامه دهخدا
مسمع. [ م ُ م َ ] (ع ص ) شنوانیده شده و مقبول . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کارساز. (ناظم الاطباء).- غیرمسمع ؛ شنوانیده نشده . غیرمقبول . جواب داده نشده . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و اسمع غیرمسمع ...
-
مسمع
لغتنامه دهخدا
مسمع. [ م ُ م ِ ] (ع اِ) قید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پای بند و دست بند. (ناظم الاطباء).
-
مسمع
لغتنامه دهخدا
مسمع. [ م ُ م ِ ] (ع ص ) شنواننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ): و ما أنت بمسمع مَن فی القبور. (قرآن 22/35)؛ و نیستی تو شنواننده ٔ آنان که در قبرهایند.
-
مسمع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مسامع] [قدیمی] mesma' گوش.
-
واژههای مشابه
-
مُسْمَعٍ
فرهنگ واژگان قرآن
شنوایی داده شده ("اسمع غير مسمع "يعني بشنو که (خدا) شنوائيت ندهد )
-
مُسْمِعٍ
فرهنگ واژگان قرآن
آن كس كه به گوش ديگري حرفي را برساند