کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسمح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسمح
لغتنامه دهخدا
مسمح . [ م َ م َ ] (ع اِ) وسعت . فراخی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مسمه
لغتنامه دهخدا
مسمه . [ م ُ س َ م م َه ْ ] (ع ص ) عقل رفته : رجل مسمه العقل ؛ مرد عقل رفته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
مسامیح
لغتنامه دهخدا
مسامیح . [ م َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مسمح و مسماح . جوانمردان . (اقرب الموارد). رجوع به مسمح و مسماح شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سعد ابوالحسین کاتب . یاقوت در معجم الادباء (چ مارگلیوث ج 1 ص 129 ببعد) آرد: حمزه در زمره ٔ اهل اصفهان ذکر او آورده و گوید که ابوالحسین احمدبن سعد در ایام القاهرباﷲ بعمل خراج منصوب گردید و در غره ٔ جمادی الاولی سال 321 هَ ....