کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسماة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسماة
لغتنامه دهخدا
مسماة. [ م ِ ] (ع اِ) پای تابه . (منتهی الارب ذیل ماده ٔ س م و) (ناظم الاطباء). جورب . (اقرب الموارد) (نشوء اللغة). جوراب .
-
مسماة
لغتنامه دهخدا
مسماة. [ م ُ س َم ْ ما ] (ع ص ) تأنیث مسمی . نامیده شده . اسم گذاشته شده (در زن ). موسوم . مسمات . خوانده شده . و رجوع به مسمات و مسمی شود.
-
واژههای همآوا
-
مسمات
لغتنامه دهخدا
مسمات . [ م ُ س َم ْ ما ] (ع ص ) رسم الخطی از مسماة. تأنیث مسمی . نامیده شده . اسم گذاشته . (از ناظم الاطباء). و رجوع به مسماة و مسمی شود.
-
مسمعة
لغتنامه دهخدا
مسمعة. [ م َ م َ ع َ ] (ع اِ) گوش . ج ، مَسامع. مَسمعه . (دهار). و رجوع به مسمع و مسمعه شود.
-
مسمعة
لغتنامه دهخدا
مسمعة. [ م ُ م ِ ع َ ] (ع ص ) زن سرودگوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مغنیه . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کنیزک سرودگوی . (مهذب الاسماء).
-
مصمعة
لغتنامه دهخدا
مصمعة. [ م ُ ص َم ْ م َ ع َ ] (ع ص ) ثریدة مصمعة؛ اشکنه ٔ برآورده سر و تاجدار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گاو تشنه ٔ برچفسیده سپس بر تهیگاه و پهلو از تشنگی . (منتهی الارب ). ج ِ مصمعات . || گاو لاغرشکم . ج ، مصمعات . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مسمات
لغتنامه دهخدا
مسمات . [ م ُ س َم ْ ما ] (ع ص ) رسم الخطی از مسماة. تأنیث مسمی . نامیده شده . اسم گذاشته . (از ناظم الاطباء). و رجوع به مسماة و مسمی شود.
-
ابومکیة
لغتنامه دهخدا
ابومکیة. [ اَ م َک ْ کی ی َ ] (اِخ ) فرزدق و این کنیت دیگر اوست و از آنرو وی را ابومکیّه گویند که او را دختری مسماة بمکیّه بوده است .
-
کهدل
لغتنامه دهخدا
کهدل . [ ک َ دَ ] (اِخ ) نام شاعری است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). و زن او مسماة به ام الحدید است . (تاج العروس ) (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به تاج العروس ذیل ماده ٔ «ح دد» شود.
-
اسماعیلیة
لغتنامه دهخدا
اسماعیلیة.[ اِ لی ی َ ] (اِخ ) یا عدنانیه . عرب ساکن حجاز و نجد و اراضی مجاور آن از اواسط جزیرةالعرب ، منسوب به اسماعیل بن ابراهیم الخلیل از زن خود مسماة به هاجر.
-
پتوس
لغتنامه دهخدا
پتوس . [ پ ِ ] (اِخ ) مردی رومی که او را به تهمت مخالفت با کُلد امپراطور روم محکوم به مرگ کردند و زن او مسماة به آرّی آرّیا پیش از او خود را بکشت و قبل از مرگ برای تشجیع شوهر خود گفت «پتوس ، بنگر مرگ را تعبی نیست » .
-
ذوالرمحین
لغتنامه دهخدا
ذوالرمحین . [ ذُرْ رُ ح َ ] (اِخ ) لقب هاشم بن المغیرةبن عبداﷲبن عمربن مخزوم المخزومی و دختر او مسماة به حنتمة مادر عمربن الخطاب رضی اﷲ عنه است . و منه حدیث ابی العاص ان ّ ابن حنتمة بعجت له الدنیا معاها. (از تاج العروس ). و در عقدالفرید هم نام این ها...
-
راعیل
لغتنامه دهخدا
راعیل . (اِخ ) نام زلیخای مشهور است . (برهان ) (آنندراج ). صاحب روضة الصفا گوید: بروایت اکثر علماء، زلیخا راعیل نام داشت و پدرش را که از اعیان مصر بود رعائیل می گفتند و بقولی زلیخا مسماة به نکا و پدرش موسوم به نیوش بود... (حبیب السیر چ سنگی تهران ج 1...