کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسفوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسفوع
لغتنامه دهخدا
مسفوع . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی ازسفع. || مسفوع العین ؛ مرد که چشمهایش در چشم خانه رفته باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مرد چشم رسیده و پری زده . (منتهی الارب ). معیون و چشم زده و چشم زخم رسیده . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
پری زده
لغتنامه دهخدا
پری زده . [ پ َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مصروع . جن زده . مجنون . مسفوع . شَبزَق : بمن نمای رخ و اندکی بمن ده دل که با پری زده دارند اندکی آهن . سوزنی .بتی پری رخ و آهن دلی و بی رخ توچنین پریزده کردار و شیفته است شمن .سوزنی .