کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسفر
لغتنامه دهخدا
مسفر. [ م ِ ف َ ] (ع ص ) کثیرالاسفار و بسیارسفر از مردم و جز آن . || توانا و قوی بر سفر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مسفر
لغتنامه دهخدا
مسفر. [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از اسفار. درآینده در روشنائی صبح . و رجوع به اسفار شود. || روشن و سفید و تابان : وجه مسفر. (از ناظم الاطباء).
-
مسفر
لغتنامه دهخدا
مسفر. [م َ ف َ ] (ع اِ) آنچه پیدا و نمایان باشد از وجه و روی . ج ، مَسافر. (از ناظم الاطباء). ما أحسن َ مسفَر وجهه و مسافر وجَهه ِ و وجوهِهم . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مثفر
لغتنامه دهخدا
مثفر. [ م ِ ف َ ] (ع ص ) مرد مأبون . (ناظم الاطباء). مثفار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به مثفار شود.
-
مثفر
لغتنامه دهخدا
مثفر. [ م ُ ث َف ْ ف ِ ] (ع ص ) از پس راننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تثفیر شود.
-
مثفر
لغتنامه دهخدا
مثفر. [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) آنکه پاردم سازد یا پاردم بندد. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که پاردم می سازد و یا پاردم می نهد ستور را. (ناظم الاطباء). || از پس راننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || میش که نزدیک ...
-
مصفر
لغتنامه دهخدا
مصفر. [ م ُ ص َف ْ ف َ ] (ع ص ) گرسنه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
مصفر
لغتنامه دهخدا
مصفر. [ م ُ ص َف ْ ف ِ ] (ع ص ) بسیار تیزدهنده ، گویند: فلان مصفر استه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).- مصفرالاست ؛ لقبی است ابوجهل را.
-
مصفر
لغتنامه دهخدا
مصفر. [ م ُ ف َرر ] (ع ص ) زرد. (ناظم الاطباء). زردشده . (یادداشت مؤلف ). || ارض مصفرة؛ زمینی که نبات او خرد بود. (مهذب الاسماء).
-
مصفر
لغتنامه دهخدا
مصفر. [ م ُ ف ِ ] (ع ص ) تهیدست و محتاج . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
مسفرة
لغتنامه دهخدا
مسفرة. [ م ِ ف َ رَ ] (ع ص ) تأنیث مسفر. رجوع به مسفر شود. || (اِ) جاروب و مکنسه . ج ، مَسافر. (از اقرب الموارد).
-
مسفرة
لغتنامه دهخدا
مسفرة. [ م ُ ف ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث مسفر. رجوع به مسفر شود. || درخشان . تابان . درفشان . مشرقة. مضیئة : وجوه یومئذ مسفرة. (قرآن 38/80)، روی های تابان و روشن . || ناقة مسفرة الحمرة؛ شترماده که سرخی آن از سرخی سپیدی آمیخته اندک زائد باشد. (منتهی الارب ...
-
مطل
لغتنامه دهخدا
مطل . [ م ُ طِل ل ] (ع ص ) امر مطل ؛ کار غیرمستقل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کاری که مسفر (پیدا و نمایان ) نباشد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). در ترجمه ٔ عاصم افندی و نسخه های اخیر «مستقر نباشد» آمده است . (از محیطالمحیط).