کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسفار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسفار
لغتنامه دهخدا
مسفار. [ م ِ ] (ع ص ) کثیرالاسفار. (اقرب الموارد). قلقال . کثیرالسفر. دائم السفر. آن که دائما در سفر باشد. || شترماده ٔ قوی و توانا. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مثفار
لغتنامه دهخدا
مثفار. [ م ِ ] (ع ص ) اسبی که زین پس افکند. ستوری که زین افکند. (مهذب الاسماء). ستوری که زین سپس اندازد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). چارپایی که زین خود را به عقب اندازد. (از اقرب الموارد). || مرد مأبون . (از منتهی الارب ) (آنندرا...
-
جستوجو در متن
-
قلقال
لغتنامه دهخدا
قلقال . [ ق َ ] (ع اِمص ) جنبش . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اسم است قلقلة را. (منتهی الارب ). || (ص ) مسفار بمعنی دائم السفر و عبارت لسان چنین است : رجل قلقال ؛ صاحب اسفار. (اقرب الموارد).
-
دائم السفر
لغتنامه دهخدا
دائم السفر. [ ءِ مُس ْ س َ ف َ ] (ع ص مرکب ) مسفار، قلقال ، که پیوسته در سفر باشد. || (در اصطلاح فقه ) از عناوین مستثنی شده ٔ از حکم وجوب قصر (نماز).