کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسعود سربداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مسعود غزنوی
لغتنامه دهخدا
مسعود غزنوی . [ م َ دِ غ َ ن َ ] (اِخ ) ملقب به الناصر لدین اﷲ و مشهور به مسعود اول . نهمین تن از غزنویان افغانستان و پنجاب که از 432 الی 440 هَ .ق . حکومت کرد. (از ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 259).
-
مسعود غزنوی
لغتنامه دهخدا
مسعود غزنوی . [ م َ دِ غ َ ن َ] (اِخ ) ابن ابراهیم . تولد او به سال 452 هَ .ق . بود و به سال 492 به سلطنت رسید. از جانب المستظهرباﷲ خلیفه ٔ عباسی لقب علاءالدوله یافت . او برای ایجاد روابط دوستانه با سلطان سنجر، مهد عراق خواهر وی را به حباله ٔ نکاح خو...
-
ام مسعود
لغتنامه دهخدا
ام مسعود. [ اُم ْ م ِ م َ ] (اِخ ) انصاری ، زن حکم بن ربیعبن عامر. از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 280 شود.
-
ام مسعود
لغتنامه دهخدا
ام مسعود. [ اُم ْ م ِ م َ ] (ع اِ مرکب ) ناقه . (از المرصع).
-
حمیدالدین مسعود
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین مسعود. [ ح َ دُدْ دی ن ِ م َ ] (اِخ ) ابن سعد شالی کوب . از احرار خطه ٔ لوهور بود و در طبع زکی ، و شعروی قرین عنصری و رودکی . و در لوهوراز بزرگی شنیدم که این قطعه در صفت قلم گفته است :حبذا ملک همایون تو کآب چشمش بی گمان دارد خاصیت آب حیوان ...
-
شهاب الدین مسعود
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین مسعود. [ ش ِ بُدْ دی م َ ] (اِخ ) از ارکان دربار سلطان شاه بن ایل ارسلان و حاجب بزرگ وی بود. رجوع به حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 433 و تاریخ جهانگشای ج 2 ص 23 و 45 شود.
-
شهاب الدین مسعود
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین مسعود. [ ش ِ بُدْ دی م َ ] (اِخ ) حاجب کبیر سلطان تکش خان بود. رجوع به حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 434 شود.
-
ابراهیم بن مسعود غزنوی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن مسعود غزنوی . [ اِ م ِ ن ِ م َ دِ غ َ ن َ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم غزنوی شود.
-
قاضی مسعود قمی
لغتنامه دهخدا
قاضی مسعود قمی . [ م َ دِ ق ُ ] (اِخ ) رجوع به قاضی قمی شود.
-
نجم الدین مسعود
لغتنامه دهخدا
نجم الدین مسعود. [ ن َ مُدْ دی م َ ] (اِخ ) وی به سال 913 هَ . ق . وکیل و متصدی اداره ٔ امور مالی و اداری دربار شاه اسماعیل صفوی شد. رجوع به حبیب السیر ج 3 جزء 4 ص 149 و سازمان اداری حکومت صفوی ص 81 شود.
-
خواجه مسعود قمی
لغتنامه دهخدا
خواجه مسعود قمی . [ خوا / خا ج َ / ج ِ م َ دِ ق ُ ] (اِخ ) نام یکی از دانشمندان است و او راست :1 - مناظرة الشمس والقمر.2 - مناظرة السیف والقلم . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
ارغونشاه
لغتنامه دهخدا
ارغونشاه . [ اَ ] (اِخ ) جانی قربانی حاکم نیشابور. وی را باامیروجه الدّین مسعود سربداری مقاتله روی داد و امیرمسعود ظفر یافت و آن ولایت را ضبط کرد و ارغونشاه نیشابور را بازگذاشته نزد طغاتیمورخان به جرجان رفت و پسرش محمدبیک بعضی از ولایات خراسان را محک...
-
اسد
لغتنامه دهخدا
اسد. [ اَ س َ ](اِخ ) (خواجه ...) خوندمیر در عنوان «گفتار در بیان مبادی احوال شیخ حسن جوری و ذکر نجات یافتن او از زاویه ٔ مهجوری » در زمان امیر وجه الدین مسعود سربداری آورده است : روایتی آنکه خواجه اسد نامی از مریدان شیخ حسن با هفتاد هزار نفر از اهل ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) (کیا جمال الدین ...). مؤلف حبیب السیر آرد (ج 2 ص 114): امیر وجیه الدین مسعود [ سربداری ]مظفر و منصور بغرور موفور باستراباد رفته منشوری باسم اهالی و اعیان مازندران در قلم آورد و ایشان را به اطاعت و انقیاد خویش دعوت کرد. کیا جم...
-
معزالدین
لغتنامه دهخدا
معزالدین .[ م ُ ع ِزْ زُدْ دی ] (اِخ ) حسین بن ملک غیاث الدین هفتمین از ملوک آل کرت . وی به سال 732 هَ . ق . پس از برادر خود ملک حافظ در هرات به امارت نشست و چون سلطان ابوسعید بهادرخان درگذشت ملک معزالدین بالاستقلال قدرتی یافت و خطبه به نام خویش خوان...