کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسعود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن عمربن عبداﷲ تفتازانی . رجوع به تفتازانی و الاعلام زرکلی ج 8 ص 113 شود.
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن فضل اﷲ. از امرای سربداری . رجوع به مسعود سربداری شود.
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن قلج ارسلان . رجوع به مسعود سلجوقی شود.
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن کیقباد ثالث . ازسلجوقیان روم . رجوع به غیاث الدین (مسعود...) شود.
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن کیکاوس بن کیخسرو. از سلاجقه ٔ روم . رجوع به غیاث الدین (مسعود...) شود.
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمد (یا ابراهیم بن محمد)بن سهل کرمانی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به قوام الدین . ادیب و فقیه حنفی قرن هفتم و هشتم هجری . وی به سال 664 هَ .ق . متولد شد و نخست در دمشق و سپس در قاهره سکونت اختیار کرد و آنگاه به دمشق بازگشت و ب...
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمد بخاری ، مکنی به ابوالیمن و متوفی به سال 461 هَ .ق . او راست : مختصر تاریخ بغداد. (از کشف الظنون ).
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمدامامزاده ، ملقب به رکن الدین . استاد محمد عوفی صاحب جوامع الحکایات . رجوع به رکن الدین (مسعود...) شود.
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمودبن سبکتکین غزنوی . رجوع به مسعود غزنوی (ابن محمود) شود : شاهنشه زمانه ملک زاده بوسعیدمسعود باسعادت و سلطان راستین .فرخی .
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن معزالدین محمود. از سلسله ٔ آق سنقر (دسته ای از اتابکان الجزیره ). وی از 648 تا 699 هَ .ق . حکومت کرده است .
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن وهسودان ، مکنی به ابومنصور و ملقب به ناصرالدین . از امرای وهسودانیان یا روادیان ، ممدوح قطران . رجوع به روادیان شود.
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ملکشاه سلجوقی . رجوع به مسعود سلجوقی شود.
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) جلال الدین ملک جانی . از حکام بنگاله است که از 656 تا 657 هَ .ق . حکومت کرد. (از ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 275).
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) رفیعالدین یا رفیع لنبانی اصفهانی . شاعر قرن ششم هجری . رجوع به رفیع شود.
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) صلاح الدین یوسف . از ایوبیان عربستان که از 612 الی 625 هَ .ق . حکومت کرد. (از ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام لین پول ص 69).