کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسعودی مروزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسعودی مروزی
لغتنامه دهخدا
مسعودی مروزی . [ م َ ی ِ م َ وَ ] (اِخ ) یکی از شاعران اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری که اطلاعات ناقصی از احوال او در دست است . او نخستین کسی است که شروع به نظم روایات تاریخی و حماسی ایران کرد وشاهنامه ٔ منظومی پدید آورد، ولی از این شاهنامه ٔ ا...
-
واژههای مشابه
-
علی مسعودی
لغتنامه دهخدا
علی مسعودی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) (امیر سید...) ابن شهاب بن حسن بن محمد همدانی مسعودی . مشهور به ابن شهاب . ادیب و صوفی متولد در سال 714 هَ . ق . وی در ابتدا ملازم شیخ شرف الدین محمودبن عبداﷲ مزدقانی بود و نیز از شیخ تقی الدین علی دوستی کسب روش طری...
-
علی مسعودی
لغتنامه دهخدا
علی مسعودی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی مسعودی . مکنی به ابوالحسن . صاحب مروج الذهب . رجوع به مسعودی شود.
-
عمر مسعودی
لغتنامه دهخدا
عمر مسعودی . [ ع ُ م َ رِ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم . رجوع به عمر عبدوی شود.
-
مسعودی رازی
لغتنامه دهخدا
مسعودی رازی . [ م َ ی ِ ] (اِخ ) از شعرای سلطان مسعود غزنوی بوده است . ابوالفضل بیهقی در تاریخ مسعودی در حوادث سنه ٔ 430 هَ .ق . گوید: و امیر [ مسعودبن محمود غزنوی ] رضی اﷲ عنه به جشن مهرگان نشست روز سه شنبه بیست وهفتم ذی الحجة بسیار هدیه و نثار آورد...
-
مسعودی غزنوی
لغتنامه دهخدا
مسعودی غزنوی . [ م َ ی ِ غ َ ن َ ] (اِخ ) ظهیرالدین ابوالمجاهد محمدبن مسعودبن مسعودی غزنوی . ادیب و ریاضی دان قرن ششم هجری . او راست : احیاء الحق . کفایة التعلیم فی صناعة التنجیم (تألیف در حدود سال 540 هَ .ق .). نافع الثمرة یا شرح ثمره ٔ بطلمیوس . ج...
-
شرف الدین مسعودی
لغتنامه دهخدا
شرف الدین مسعودی . [ ش َ رَ فُدْ دی ن ِ م َ ] (اِخ ) مؤلف کتاب «جهان دانش » در علم هیأت . (آقای جلال الدین همایی در التفهیم به نظریه های وی اشاراتی کرده است ). رجوع به التفهیم ص 89، 99 و 107 و حاشیه ٔ ص 51 شود.
-
جستوجو در متن
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن احمد مروزی مسعودی . رجوع به مسعودی ... شود.
-
بختیاری
لغتنامه دهخدا
بختیاری . [ ب َ ] (اِخ ) اهوازی .از شعرای قدیم فارسی زبان بود. مرحوم نفیسی گوید: شعرای پیش از رودکی و حتی معاصرین او را اغلب بنام اصلی خویش خوانده اند چون شهید بلخی و ابوالمؤید بلخی وابوالمثل و غیرهم تنها از اسلاف رودکی ، بختیاری اهوازی و مسعودی مرو...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ مروزی البغدادی ملقب به حبش حاسب . عالمی ریاضی که در بغداد بایام مأمون و معتصم و بعد از آنان میزیسته و از این رو در سالهای 198هَ . ق . تا 218 به بعد حیات داشته . حبش در حساب تسییر کواکب شهرتی فوق العاده داشت و سه زیج ...
-
چون
لغتنامه دهخدا
چون . (حرف اضافه ) در پهلوی چیگون مرکب ازچی (چه ) و گون و گونه که بمعنی قسم و رنگ است و مخفف آن چو میباشد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). برای تشبیه آید و بمعنی مانند است . (از غیاث اللغات ). مثل و مانند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطب...
-
دمار
لغتنامه دهخدا
دمار. [ دَ ] (ترکی ، اِ) چوبها که در میان برگ است : دمار تنباکو. دمار توتون ، و آن از «دمار» ترکی است که به معنی رگ و رگه می باشد. (از یادداشت مؤلف ). || ریشه های گوشت . رگ و ریشه های گوشت . || پی . عصب . رگ .- دمار از جان (نهاد، هستی ، دماغ ، مغز) ...
-
استخر
لغتنامه دهخدا
استخر. [ اِ ت َ ] (اِخ ) اصطخر. اصطرخ . ستخر. (جهانگیری ). شهری بفارس از اقلیم سوم ، طول آن 79 درجه و عرض 32 درجه و آن از بزرگترین حصن های فارس و شهرها و کوره های آنست . گویند نخستین کسی که آنرا بساخت اصطخربن طهمورث پادشاه ایران بود و طهمورث نزد ایرا...