کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسعود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مسعود
/mas'ud/
معنی
سعادتمند؛ نیکبخت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. خوشبخت، سعادتمند، نیکبخت
۲. مبارک، خجسته، میمون، همایون ≠ نامیمون، نامبارک
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسعود
واژگان مترادف و متضاد
۱. خوشبخت، سعادتمند، نیکبخت ۲. مبارک، خجسته، میمون، همایون ≠ نامیمون، نامبارک
-
مسعود
فرهنگ نامها
(تلفظ: maseud) (عربی) مبارک ، خجسته ؛ (در قدیم) نیک بخت ، سعادتمند ؛
-
مسعود
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) نیکبخت ، خجسته ، فرخنده .
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) (الملک الَ ...) شهرت ابوالقاسم بن اسماعیل بن احمدبن اسماعیل . از ملوک بنی رسول در یمن . وی به سال 833 هَ .ق . متولد شد و در سن سیزده سالگی در زبید به ولایت منصوب گشت و به سال 858 هَ .ق . خلع گشت و پس از سال 899 هَ .ق . درگذشت . ...
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) (الملک الَ ...) شهرت یوسف بن محمدبن ایوب ، مکنی به ابوالمظفر و ملقب به صلاح الدین . از ملوک بنی ایوب دریمن است . و به سال 597 هَ .ق . متولد شد و به سال 612 بر زبید و تهامه و تعز و صنعاء دست یافت ، سپس با امیر مکه شریف حسن بن قتا...
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) (محمد...) از روزنامه نگاران و نویسندگان معاصر ایرانی و مدیر روزنامه ٔ مرد امروزو نویسنده ٔ کتابهای معروف : گلهائی که در جهنم میروید، تفریحات شب ، در تلاش معاش و غیره . وی به سال 1326 هَ .ش . به دست دو تن ناشناس در طهران به قتل ر...
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم غزنوی . رجوع به مسعود غزنوی شود.
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن حسین بن جعفر الفراهی ، مکنی به ابونصر. از مردم فراه . صاحب نصاب الصبیان و معاصر امام شرف الدین محمدبن محمد الفراهی است . بعضی نام او را محمود گفته اند. به سال 617 هَ .ق . جامع صغیر شیبانی را به نظم کرده است . (از ک...
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن حارثه ٔ شیبانی . از شجاعان عرب در عصر جاهلی و در صدر اسلام . او درایام خلیفه ٔ اول ساکن حیره در عراق گشت سپس به بابل منتقل شد و به سال 13 هَ .ق . در واقعه ٔ بویب (نزدیکی کوفه ) به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 110).
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن حسن قراخان ، ملقب به رکن الدین و مشهور به قلج طمغاج خان ، از ملوک افراسیابیه یا خانیه ، ممدوح سوزنی شاعر. وی ظاهراً تا حدود سال 562 یا 569 هَ .ق . زنده بوده است : مر او را به شاهی و شهزادگی به افراسیاب ملک انتساب شهنشاه مسعو...
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن سعد سلمان .شاعر قرن پنجم و ششم هجری . رجوع به مسعودسعد شود.
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن سعد شالی کوب ، ملقب به حمیدالدین . رجوع به حمیدالدین (مسعود...) و شالی کوب شود.
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن عزالدین حسین ، ملقب به فخرالدین و ملک الجبال . اولین پادشاه از ملوک غوریه ٔ بامیان . او برادر سلطان علاءالدین غوری و عم سلطان غیاث الدین و هم عم معزالدین (شهاب الدین ) غوری است و پدر حسام الدین علی ، و وقتی لشکر به جنگ دو بر...
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن علی هروی ، ملقب به نظام الملک و شمس الدین . وزیر سلطان تکش خوارزمشاه . رجوع به نظام الملک (مسعود..) شود.
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمدبن عباس صوانی بیهقی ، مکنی به ابوالمحاسن و ملقب به فخرالزمان . ادیب و مفسر و شاعر قرن ششم هجری و متوفی به سال 544 هَ .ق . او راست : تفسیر القرآن . شرح الحماسة. صیقل الالباب ، در اصول . التذکرة، در چهار جلد. التنقی...