کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسرط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسرط
لغتنامه دهخدا
مسرط. [ م ِ / م َ رَ ] (ع اِ) راه گذر طعام . حلق . (منتهی الارب ). بلعوم . مصرط. (از اقرب الموارد).
-
مسرط
لغتنامه دهخدا
مسرط. [ م ِ رَ ] (ع ص ) سریعالاکل . (اقرب الموارد). || (اِ) راه گذر طعام در حلق . (منتهی الارب ). بلعوم . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
مسرت
واژگان مترادف و متضاد
ابتهاج، بهجت، خوشحالی، خوشی، سرور، شادمانی، شادی، شعف ≠ اندوه، ضراء، غم
-
مسرت
واژگان مترادف و متضاد
۱. شادی، شعف، شادمانی، سرور، نشاط ۲. شاد شدن، شادمانی کردن، نشاطمند شدن
-
مسرت
فرهنگ نامها
(تلفظ: mase(a)rrat) (عربی) شادی ، سرور ، شادمانی .
-
مسرت
فرهنگ فارسی معین
(مَ سَ رَّ) [ ع . مسرة ] (اِ.) شادمانی ، خوشی .
-
مسرت
لغتنامه دهخدا
مسرت . [ م َ س َرْ رَ ] (ع اِمص ) مسرة. سرور. شادمانی . شادی . خرمی . خوشی . انبساط. فرح . خوشحالی . سراء : مرا در دوستی تو چندان مسرت و ابتهاج حاصل است که هیچ چیز در موازنه ٔ آن نیاید. (کلیله و دمنه ). و رجوع به مسرة شود.
-
مسرة
لغتنامه دهخدا
مسرة. [ م َ س َرْ رَ ] (ع اِ) اطراف ریاحین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، مَسارّ. (اقرب الموارد).
-
مسرة
لغتنامه دهخدا
مسرة. [ م َ س َرْ رَ ](ع مص ) سرور. (منتهی الارب ). شاد کردن کسی را. (از اقرب الموارد). شادمانه کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). مسرت . و رجوع به سرور و مسرت شود. || (اِمص ) شادمانی و شادی . (دهار).
-
مسرة
لغتنامه دهخدا
مسرة. [م ِ س َرْ رَ ] (ع اِ) آلت راز، و آن ماشور باشد یک سر آن در دهان گوینده و یک سر آن در گوش شنونده . (منتهی الارب ) (از صراح ). آلتی است توخالی چون طومار که در آن راز گویند. (از اقرب الموارد). این کلمه را بجای تلفن می توان به کار برد. (یادداشت مر...
-
مصرة
لغتنامه دهخدا
مصرة. [ م َ ص َرْ رَ ] (ع اِ) مجرای بول . || مجاری تحت شکم . (ناظم الاطباء).
-
مصرة
لغتنامه دهخدا
مصرة. [ م ُ ص ِرْ رَ ] (ع ص ) ناقه ای که شیر ندهد. (منتهی الارب ). ماده شتری که شیر ندهد. (ناظم الاطباء).
-
مسرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مسَرَّة] mase(a)rrat ۱. شاد شدن.۲. شادی؛ شادمانی.